گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد دوازدهم
6 / 6 خشنودی به قضا



6 / 7 دادگریِ فرمانروا

امام عسکری علیه السلام در دعا :ای کسی که با کمترین صدقه و دعا ، قضای بدِ حتمی را از پهنه آسمان ، باز می گرداند !

6 / 6خشنودی به قضاامام صادق علیه السلام :در میان بنی اسرائیل، پیامبری بود که خداوند به او وعده داد... پانزده سال دیگر پیروزی اش خواهد داد . پس آن پیامبر، خبر را به قومش داد . گفتند : هر چه خدا خواهد! و خداوند ، پانزده سال را به پانزده شب، تقلیل داد .

ر . ک : دانش نامه عقاید اسلامی : ج 9 ص 113 (عدالت خداوند / فصل دوازدهم : خشنودی به قضا و قدر) .

6 / 7دادگریِ فرمانرواامام صادق علیه السلام :خداوند برای کسی که به او شهریاری داده، مدّت و زمان معیّنی از شب ها و روزها و سال ها و ماه ها قرار داده است . اگر در میان مردم، دادگری کنند ، خداوند عز و جل فَلک دار را فرمان می دهد که چرخش فلک را کُند نماید و در نتیجه، روزها و شب ها و سال ها و ماه های آنان دراز می گردد ، و اگر در میان مردم، ستمگری کنند و دادگری نورزند ، خداوند تبارک و تعالی به فَلک دار فرمان می دهد و او چرخش آن را سرعت می بخشد و شب ها و روزها و سال ها و ماه های آنان کوتاه می گردد ، و این چنین خداوند عز و جل به تعداد شب ها و ماه های معیّن در باره آنان هم وفا کرده است .

.


ص: 200

6 / 8زِیارَهُ الحُسَینِ علیه السلامالإمام الباقر علیه السلام :مُروا شیعَتَنا بِزِیارَهِ قَبرِ الحُسَینِ علیه السلام ؛ فَإِنَّ إتیانَهُ یَزیدُ فِی الرِّزقِ ، ویَمُدُّ فِی العُمُرِ ، ویَدفَعُ مَدافِعَ السَّوءِ (1) ، وإتیانَهُ مُفتَرَضٌ عَلی کُلِّ مُؤمِنٍ یُقِرُّ لَهُ بِالإِمامَهِ مِنَ اللّهِ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ الحُسَینَ صاحِبَ کَربَلاءَ قُتِلَ مَظلوما مَکروبا عَطشانا لَهفانا ، وحَقٌّ عَلَی اللّهِ عز و جل (3) أن لا یَأتِیَهُ لَهفانٌ ولا مَکروبٌ ولا مُذنِبٌ ولا مَغمومٌ ولا عَطشانُ ولا ذو عاهَهٍ ثُمَّ دَعا عِندَهُ وتَقَرَّبَ بِالحُسَینِ علیه السلام إلَی اللّهِ عز و جل ، إلّا نَفَّسَ اللّهُ کُربَتَهُ وأعطاهُ مَسأَلَتَهُ وغَفَرَ ذَنبَهُ ومَدَّ فی عُمُرِهِ وبَسَطَ فی رِزقِهِ، فَاعتَبِروا یا اُولِیالأَبصارِ. (4)

کامل الزیارات عن عبد الملک الخثعمی عن الإمام الصادق علیه السلام ، قال :قالَ علیه السلام لی : یا عَبدَ المَلِکِ ، لا تَدَع زِیارَهَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ومُر أصحابَکَ بِذلِکَ ؛ یَمُدُّ اللّهُ فی عُمُرِکَ ، ویَزیدُ اللّهُ فی رِزقِکَ ، ویُحییکَ اللّهُ سَعیدا ولا تَموتُ إلّا سَعیدا ویَکتُبُکَ سَعیدا . (5)

.

1- .فی کتاب من لا یحضره الفقیه والأمالی للصدوق : «فإنّ زیارته تدفع الهدم والغرق والحرق وأکل السبع» بدل «فإنّ إتیانه یزید فی الرزق ویمدّ فی العمر ویدفع مدافع السوء» .
2- .تهذیب الأحکام : ج 6 ص 42 ح 86 ، کامل الزیارات : ص 284 ح 456 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 582 ح 3177 ، الأمالی للصدوق : ص 206 ح 226 ، المزار للمفید : ص 26 ح 1 والثلاثه الأخیره نحوه وکلّها عن محمّد بن مسلم .
3- .فی بحار الأنوار وبعض نسخ المصدر : «فآلی اللّه عز و جل علی نفسه» بدل «وحقّ علی اللّه عز و جل» .
4- .کامل الزیارات : ص 313 ح 531 عن محمّد بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 101 ص 46 ح 5 .
5- .کامل الزیارات : ص 286 ح 461 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 47 ح 12 .

ص: 201



6 / 8 زیارت امام حسین علیه السلام

6 / 8زیارت امام حسین علیه السلامامام باقر علیه السلام :شیعیان ما را به زیارت حسین علیه السلام فرمان دهید ؛ زیرا رفتن به زیارت او، روزی را زیاد و عمر را طولانی می کند و حوادث بد را دفع می نماید. رفتن به زیارت او ، بر هر مؤمنی که به امامت او از جانب خداوند عز و جل اعتراف دارد واجب گشته است .

امام باقر علیه السلام :همانا حسینِ کربلا، مظلومانه ، غمگنانه ، تشنه کام و اندوهناک، کشته شد و خداوند عز و جل بر خود، لازم می داند که هر اندوهگین و غمگین و گنهکار و غصّه دار و تشنه کام و بیماری را که به زیارت وی آید و در آن جا دعا کند و به وسیله حسین علیه السلام به خداوند عز و جل تقرّب جوید ، غمش را برطرف نماید و خواسته اش را بدهد و گناهش را بیامرزد و عمرش را طولانی کند و در روزی اش توسعه بخشد . پس ای صاحبان اندیشه پند بگیرید .

کامل الزیارات به نقل از عبد الملک خَثعَمی :امام صادق علیه السلام به من فرمود : «ای عبد الملک! زیارت حسین بن علی علیه السلام را ترک نکن و یارانت را بِدان امر کن، که خداوند، عمرت را طولانی و روزی ات را زیاد می کند و زندگی همراه با سعادت به تو می بخشد و جز سعادتمند نمی میری و تو را سعادتمند، می نویسد» .

.


ص: 202

تهذیب الأحکام عن منصور بن حازم (1) ، قال :تهذیب الأحکام عن منصور بن حازم (2) ، قال : سَمِعتُهُ (3) علیه السلام یَقولُ : مَن أتی عَلَیهِ حَولٌ لَم یَأتِ قَبرَ الحُسَینِ علیه السلام نَقَصَ اللّهُ مِن عُمُرِهِ حَولاً . ولَو قُلتُ : إنَّ أحَدَکُم یَموتُ قَبلَ أجَلِهِ بِثَلاثینَ سَنَهً لَکُنتُ صادِقا ؛ وذلِکَ أنَّکُم تَترُکونَ زِیارَتَهُ . فَلا تَدَعوها ، یَمُدُّ اللّهُ فی أعمارِکُم ، ویَزیدُ فی أرزاقِکُم ، وإذا تَرَکتُم زِیارَتَهُ نَقَصَ اللّهُ مِن أعمارِکُم وأرزاقِکُم ، فَتَنافَسوا فی زِیارَتِهِ ولا تَدَعوا ذلِکَ ؛ فَإِنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام شاهِدٌ لَکُم عِندَ اللّهِ تَعالی وعِندَ رَسولِهِ وعِندَ عَلِیٍّ وعِندَ فاطِمَهَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجمَعینَ . (4)

6 / 9تِلکَ الأَسبابُرسول اللّه صلی الله علیه و آله فی قَولِهِ تَعالی : «یَمْحُواْ اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْکِتَابِ» (5) :الصَّدَقَهُ وَاصطِناعُ المَعروفِ وصِلَهُ الرَّحِمِ وبِرُّ الوالِدَینِ ، یُحَوِّلُ الشَّقاءَ سَعادَهً ، ویَزیدُ مِنَ العُمُرِ ، ویَقی مَصارِعَ السَّوءِ . (6)

الأمالی للشجری عن الأوزاعی :دَخَلتُ المَدینَهَ مَدینَهَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وسلمقالَ : فَقُلتُ : مَن هاهُنا مِنَ الفُقَهاءِ ؟ فَقالوا : مُحَمَّدُ بنُ المُنکَدِرِ ، ومُحَمَّدُ بنُ المُبَشِّرِ ، ومُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ یَعنِی ابنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهم السلام فَقُلتُ فی نَفسی : لَیسَ مِن هؤُلاءِ أحَقُّ أن یُبدَأَ بِهِ مِنِ ابنِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَأَتَیتُهُ وقُلتُ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، أخبِرنی عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «یَمْحُواْ اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْکِتَابِ» . فَقالَ : أخبَرَنی أبی عَن جَدّی عَن عَلِیٍّ علیه السلام ، أنَّهُ سَأَلَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : لَاُبَشِّرَنَّکَ یا عَلِیُّ بِها ، تُبَشِّرُ اُمَّتی مِن بَعدی ، وهِیَ : الصَّدَقَهُ عَلی وَجهِها ، وبِرُّ الوالِدَینِ ، وَاصطِناعُ المَعروفِ ، وصِلَهُ الرَّحِمِ ، تُحَوِّلُ الشَّقاءَ سَعادَهً ، وتَزیدُ فِی العُمُرِ ، وتَقی مَصارِعَ السَّوءِ . 7

.

1- .منصور بن حازم البجلی؛ قال النجاشی : کوفی، ثقه، عین، صدوق، من جمله أصحابنا وفقهائهم (رجال النجاشی : ج 2 ص 352 الرقم 1102) .
2- .کذا ورد فی المصدر مضمرا .
3- .تهذیب الأحکام : ج 6 ص 43 ح 91 ، کامل الزیارات : ص 284 ح 457 ، المزار للمفید : ص 32 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 46 ح 11 .
4- .الرعد : 39 .
5- .الفردوس : ج 5 ص 262 ح 8130 عن الإمام علیّ علیه السلام ، کنز العمّال : ج 2 ص 443 ح 4450 نقلاً عن ابن مردویه عن الأوزاعی عن الإمام الباقر عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله نحوه .
6- .الأمالی للشجری : ج 2 ص 124 .

ص: 203



6 / 9 این چند عامل

تهذیب الأحکام به نقل از منصور بن حازم :از او (امام صادق یا کاظم علیهماالسلام) شنیدم که می فرمود : «هر کس سال بر او بگذرد و قبر حسین علیه السلام را زیارت نکند، خداوند، از عمرش یک سال می کاهد و اگر بگویم که یکی از شما سی سال پیش از اَجَلش می میرد، به یقین، راست گفته ام. این، بِدان جهت است که شما زیارت او را ترک می کنید . بنا بر این ، زیارت او را ترک نکنید تا خداوند، عمرهایتان را طولانی و روزی هایتان را زیاد کند، و هر گاه زیارت او را ترک نمودید، خداوند از عمرهایتان و روزی هایتان می کاهد. پس در زیارتش از یکدیگر سبقت بگیرید و آن را ترک نکنید ؛ چرا که حسین بن علی علیهماالسلام برای شما نزد خدای متعال و پیامبرش و نزد علی و نزد فاطمه که درود خدا بر همه ایشان باد گواه است» .

6 / 9و این چند عاملپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در باره این سخن خدای متعال : «خدا آنچه را بخواهد، محو یا اثبات می کند ، و اصل کتاب، نزد اوست» :صدقه و کار نیک و صله رحم و نیکی به پدر و مادر ، بدبختی را به سعادتمندی تبدیل می کنند ، عمر را افزایش می دهند ، و از مرگ های بد، جلوگیری می کنند .

الأمالی ، شجری به نقل از اوزاعی :وارد مدینه، شهر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شدم و گفتم : این جا از فقیهان ، چه کسانی هستند؟ گفتند : محمّد بن مُنکَدِر ، محمّد بن مبشّر ، و محمّد بن علی (یعنی علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام ). پیش خود گفتم : برای آغاز کردن، هیچ یک از اینها، از فرزند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شایسته تر نیست . پس نزد او (امام باقر علیه السلام ) آمدم و گفتم : ای فرزند پیامبر خدا! مرا درباره این سخن خداوند عز و جل آگاه ساز : «خدا آنچه را بخواهد، محو یا ثبت می کند ، و اصل کتاب، نزد اوست» . فرمود : «پدرم از جدّم از علی علیه السلام ، به من خبر داد که او از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : ای علی! همانا تو را به این [آیه] بشارت می دهم که تو امّت مرا پس از من، بشارت دهی ، و آن : صدقه دادن به طرز درست آن ، نیکی به پدر و مادر ، کار نیک ، و صله رحم است که بدبختی را به سعادتمندی تبدیل می کند ، عمر را افزایش می دهد و از مرگ های بد، جلوگیری می نماید » .

.


ص: 204

الإمام الباقر علیه السلام :بِرُّ الوالِدَینِ ، وصِلَهُ الرَّحِمِ ، یَزیدانِ فِی الأَجَلِ . (1)

.

1- .الزهد للحسین بن سعید : ص 101 ح 97 عن الوصافی ، بحار الأنوار : ج 74 ص 83 ح 89 .

ص: 205

امام باقر علیه السلام :نیکی به پدر و مادر و صله رحم ، مهلت [عمر] را افزایش می دهند .

.


ص: 206

الفصل السابع : ما یوجب سوء البداءالکتاب«إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ» . (1)

«ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَهً أَنْعَمَهَا عَلَی قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» . (2)

«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْیَهً کَانَتْ ءَامِنَهً مُّطْمَئِنَّهً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا کَانُواْ یَصْنَعُونَ» . (3)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :یَقولُ اللّهُ عز و جل : ... ما مِن أهلِ قَریَهٍ ، ولا أهلِ بَیتٍ ، ولا رَجُلٍ بِبادِیَهٍ (4) ، کانوا عَلی ما أحبَبتُ مِن طاعَتی ، ثُمَّ تَحَوَّلوا عَنها إلی ما کَرِهتُ مِن مَعصِیَتی ، إلّا تَحَوَّلتُ لَهُم عَمّا یُحِبّونَ مِن رَحمَتی إلی ما یَکرَهونَ مِن غَضَبی . (5)

.

1- .الرعد : 11 .
2- .الأنفال : 53 .
3- .النحل : 112 .
4- .البداوه خلاف الحضر ، وسمّیت البادیهُ بادیهً لبروزها وظهورها ، وقیل للبریّه بادیه ؛ لکونها ظاهره بارزه (تاج العروس : ج 19 ص 191 «بدو») .
5- .کنز العمّال : ج 16 ص 137 ح 44166 نقلاً عن ابن مردویه عن الإمام علیّ علیه السلام .

ص: 207



فصل هفتم : عوامل بَدای بَد

فصل هفتم : عوامل بَدای بَدقرآن«در حقیقت ، خدا حال قومی را تغییر نمی دهد تا این که آنان حال خود را تغییر دهند . و چون خدا برای قومی آسیبی بخواهد ، هیچ برگشتی برای آن نیست» .

«این [کیفر]، بِدان سبب است که خداوند، نعمتی را که بر قومی ارزانی داشته، تغییر نمی دهد ، مگر آن که آنان آنچه را در دل دارند، تغییر دهند ، و خدا شنوای داناست» .

«و خدای، شهری را مثل زده است که امن و امان بود [و] روزی اش از هر سو فراوان می رسید . پس، [ساکنانش ]نعمت های خدا را ناسپاسی کردند و خدا هم به [سزای] آنچه انجام می دادند ، طعم گرسنگی و هراس را به [مردم ]آن چشانید» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل می فرماید : « ... اهل هیچ آبادی و هیچ خانه ای ، و هیچ مرد بادیه نشینی نیست که مرا آن چنان که من دوست دارم، فرمانبری کند و سپس از آن حالت به آنچه ناخوش دارم، یعنی نافرمانی روی آورد ، مگر این که من نیز در برابر رحمتم که خوشایند آنهاست ، به خشمم که نمی پسندند ، روی آورم».

.


ص: 208

عنه صلی الله علیه و آله :إذا جارَ الحاکِمُ قَلَّ المَطَرُ ، وإذا غُرِّرَ (1) بِأَهلِ الذِّمَّهِ ظَهَرَ عَلَیهِم عَدُوُّهُم ، وإذا ظَهَرَتِ الفَواحِشُ کانَتِ الرَّجفَهُ ، وإذا قَلَّ الأَمرُ بِالمَعروفِ استُبیحَ الحَریمُ ، وإنَّما هُوَ التَّبدیلُ ، ثُمَّ التَّدبیرُ ، ثُمَّ التَّدمیرُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا ظَهَرَ الزِّنا کَثُرَ مَوتُ الفَجأَهِ ، وإذا طُفِّفَ المِکیالُ أخَذَهُمُ اللّهُ بِالسِّنینَ وَالنَّقصِ ، وإذا مَنَعُوا الزَّکاهَ مَنَعَتِ الأَرضُ بَرَکَتَها مِنَ الزَّرعِ وَالثِّمارِ وَالمَعادِنِ ، وإذا جاروا فِی الأَحکامِ تَعاوَنوا عَلَی الظُّلمِ وَالعُدوانِ ، وإذا نَقَضُوا العُهودَ سَلَّطَ اللّهُ عَلَیهِم عَدُوَّهُم ، وإذا قَطَعُوا الأَرحامَ جُعِلَتِ الأَموالُ فی أیدِی الأَشرارِ ، وإذا لَم یَأمُروا بِمَعروفٍ ، ولَم یَنهَوا عَن مُنکَرٍ ، ولَم یَتَّبِعُوا الأَخیارَ مِن أهلِ بَیتی ، سَلَّطَ اللّهُ عَلَیهِم شِرارَهُم فَیَدعو خِیارُهُم فَلا یُستَجابُ لَهُم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :خَمسٌ إذا أدرَکتُموهُنَّ فَتَعَوَّذوا بِاللّهِ عز و جل مِنهُنَّ : لَم تَظهَرِ الفاحِشَهُ فی قَومٍ قَطُّ حَتّی یُعلِنوها إلّا ظَهَرَ فیهِمُ الطّاعونُ وَالأَوجاعُ الَّتی لَم تَکُن فی أسلافِهِمُ الَّذینَ مَضَوا ، ولَم یَنقُصُوا المِکیالَ وَالمیزانَ إلّا اُخِذوا بِالسِّنینَ وشِدَّهِ المَؤونَهِ وجَورِ السُّلطانِ ، ولم یَمنَعُوا الزَّکاهَ إلّا مُنِعُوا القَطرَ مِن السَّماءِ ، ولَولَا البَهائِمُ لَم یُمطَروا ، ولَم یَنقُضوا عَهدَ اللّهِ عز و جل وعَهدَ رَسولِهِ إلّا سَلَّطَ اللّهُ عَلَیهِم عَدُوَّهُم فَأَخَذوا بَعضَ ما فی أیدیهِم ، ولَم یَحکُموا بِغَیرِ ما أنزَلَ اللّهُ إلّا جَعَلَ بَأسَهُم بَینَهُم . (4)

.

1- .أغَرَّهُ: أجسَرَهُ (تاج العروس : ج 7 ص 307 «غرر») . ویقال: ما غَرَّکَ بفلان ؛ أی کیف اجترأتَ علیه . وکما جاء فی قَولِهِ تعالی : «یَأَیُّهَا الْاءِنسَنُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ» أی ما خدعک بربّک وحملک علی معصیته والأمن من عقابه؟! (راجع : لسان العرب : ج 5 ص 12 «غرر») .
2- .إرشاد القلوب : ص 39 ؛ الفردوس : ج 1 ص 330 ح 1310 عن ابن عمر نحوه ولیس فیه ذیله من «وإذا قلّ ...» ، کنز العمّال : ج 11 ص 122 ح 30865 .
3- .ثواب الأعمال : ص 300 ح 1 ، الأمالی للصدوق : ص 385 ح 493 کلاهما عن أبی حمزه الثمالی عن الإمام الباقر علیه السلام ، الأمالی للطوسی : ص 210 ح 363 عن أبی حمزه الثمالی عن الإمام الباقر علیه السلام نحوه وفیه «وجدت فی کتاب علیّ بن أبی طالب علیه السلام » .
4- .ثواب الأعمال : ص 301 ح 2 عن أبان الأحمر عن الإمام الباقر علیه السلام ؛ السیره النبویّه لابن هشام : ج 4 ص 280 ، حلیه الأولیاء : ج 8 ص 333 ، الفردوس : ج 5 ص 288 ح 8209 کلّها عن ابن عمر .

ص: 209

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه حاکم ستم کند ، بارانْ اندک می شود ، و هر گاه به اهل ذمّه خیانت شود ، دشمنشان بر آنان چیره می گردد و هر گاه فحشا پدیدار شود ، زلزله رخ می دهد ، و هر گاه امر به معروف کم شود، حرامْ مباح می گردد و این، همان تبدیل شدن [نعمت ها به نقمت ها] ، سپس پشت کردن [دنیا] ، و سپس نابود گشتن است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه زنا آشکار شود، مرگِ ناگهانی، بسیار می گردد و هر گاه کم فروشی شود ، خداوند به قحط و کمبود، گرفتارشان می سازد و هر گاه از پرداخت زکات خودداری کنند ، زمین [نیز] برکت هایش را (اعم از: کشت و میوه ها و معدن) باز می دارد و هر گاه در داوری ها ستم کنند، همدیگر را بر ستم و تجاوز یاری می رسانند و هر گاه پیمان ها را بشکنند، خداوند، دشمنشان را بر آنان چیره می سازد و هر گاه قطع رحم کنند، دارایی ها در دستان اشرار قرار می گیرد و هر گاه امر به معروف و نهی از منکر نکنند و از نیکانِ اهل بیتم پیروی ننمایند ، خداوند، بَدانشان را بر ایشان چیره می نماید ، آن گاه نیکانشان دعا می کنند؛ ولی اجابت نمی شوند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پنج چیز است که هر گاه به آنها گرفتار شدید، از آنها به خدا پناه برید : هرگز در میان قومی فحشا، پدیدار نگشت، که آن را علنی کرده باشند، مگر این که در بین آنان طاعون و دردهایی که در گذشتگانشان نبود ، پدید آمد ؛ و در وزن و ترازو کم نگذاشتند، مگر این که به قحط و تنگ دستی شدید و ستم پادشاه گرفتار آمدند ؛ و از پرداخت زکاتْ خودداری ننمودند، جز این که از بارش آسمان، محروم شدند و اگر حیوانات نبودند ، باران نمی دیدند ؛ و پیمان خداوند عز و جل و فرستاده اش را نشکستند، جز این که خداوند، دشمنشان را بر آنان چیره ساخت ، به طوری که فقط بعضی از آنچه را که در دستانشان بود ، در اختیار گرفتند ؛ و به غیر آنچه خداوند نازل کرده بود، حکم نکردند، جز این که میانشان خشم و کین افکند .

.


ص: 210

عنه صلی الله علیه و آله :إذا کانَت فیکُم خَمسٌ رُمیتُم بِخَمسٍ : إذا أکَلتُمُ الرِّبا رُمیتُم بِالخَسفِ ، وإذا ظَهَرَ فیکُمُ الزِّنا اُخِذتُم بِالمَوتِ ، وإذا جارَتِ الحُکّامُ ماتَتِ البَهائِمُ ، وإذا ظُلِمَ أهلُ المِلَّهِ (1) ذَهَبَتِ الدَّولَهُ ، وإذا تَرَکتُمُ السُّنَّهَ ظَهَرَتِ البِدعَهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا جارَتِ الوُلاهُ قَحَطَتِ السَّماءُ ، وإذا مُنِعَتِ الزَّکاهُ هَلَکَتِ المَواشی ، وإذا ظَهَرَ الزِّنا ظَهَرَ الفَقرُ وَالمَسکَنَهُ ، وإذا اُخفِرَتِ (3) الذِّمَّهُ اُدیلَ (4) الکُفّارُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :ما نَقَضَ قَومٌ عَهدَهُم إلّا سُلِّطَ عَلَیهِم عَدُوُّهُم ، وما جارَ قَومٌ إلّا کَثُرَ القَتلُ بَینَهُم ، وما مَنَعَ قَومٌ الزَّکاهَ إلّا حُبِسَ القَطرُ عَنهُم ، ولا ظَهَرَت فیهِمُ الفاحِشَهُ إلّا فَشا فیهِمُ المَوتُ ، وما یُخسِرُ قَومٌ المِکیالَ وَالمیزانَ إلّا اُخِذوا بِالسِّنینَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أبغَضَ المُسلِمونَ عُلَماءَهُم ، وأظهَروا عِمارَهَ أسواقِهِم ، وتَناکَحوا عَلی جَمعِ الدَّراهِمِ ، رَماهُمُ اللّهُ عز و جل بِأَربَعِ خِصالٍ : بِالقَحطِ مِنَ الزَّمانِ ، وَالجَورِ مِنَ السُّلطانِ ، وَالخِیانَهِ مِن وُلاهِ الأَحکامِ ، وَالصَّولَهِ مِنَ العَدُوِّ . (7)

.

1- .الملَّهُ : الدِّینُ ، کملَّه الإسلام ، والنصرانیه ، والیهودیّه ، وقیل : هی معظم الدِّین ، وجمله ما یجیء به الرُّسُلُ (النهایه : ج 4 ص 360 «ملل») .
2- .إرشاد القلوب : ص 71 .
3- .أخفرتُ الرَّجُلَ : إذا نقضت عهده وذمامه ، والهمزه فیه للإزاله : أی أزلتُ خفارته (النهایه : ج 2 ص 52 «خفر») . وفی المصدر : «خُضِرَت» ، والصواب ما أثبتناه .
4- .الإداله : الغلبه ، یُقالُ : اُدیلَ لنا علی أعدائنا أی نُصرنا علیهم ، ومنه : «نُدالُ علیه ویُدالُ علینا» أی یغلبُنا مرّه ونغلبه اُخری (لسان العرب : ج 11 ص 252 «دول») .
5- .شعب الإیمان : ج 6 ص 16 ح 7369 عن ابن عمر ، الجامع الصغیر : ج 2 ص 69 ح 4816 .
6- .إرشاد القلوب : ص 71 ؛ السنن الکبری : ج 3 ص 483 ح 6397 نحوه .
7- .المستدرک علی الصحیحین : ج 4 ص 361 ح 7923 عن ابن أبی ملیکه عن الإمام علیّ علیه السلام ، کنز العمّال : ج 16 ص 39 ح 43841 .

ص: 211

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه پنج چیز در میان شما بود، با پنج چیز، هدف قرار می گیرید : هر گاه ربا خوردید، به زمین، فرو برده می شوید ؛ و هر گاه در میان شما زنا پدیدار گشت ، گرفتار مرگ و میر می شوید ؛ و هر گاه حاکمان ستم کردند ، مرگ و میر در احشام می افتد ؛ و هر گاه اهل آیین (پیروان ادیان آسمانی) مورد ستم قرار گرفتند، دولتْ نابود می گردد ؛ و هر گاه سنّت مرا رها کردید، بدعت پدید می آید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه فرمان روایان ستم کردند ، خشک سالی پدید می آید و هر گاه از پرداخت زکاتْ خودداری شود ، احشام نابود می گردند و هر گاه زنا پدیدار شود ، فقر و تنگ دستی شایع می گردد و هر گاه پیمان با اهل ذمّه شکسته شود، کافرانْ سلطه پیدا می کنند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ قومی پیمانشان را نشکستند، جز این که دشمنانشان بر آنان مسلّط شدند ، و هیچ قومی ستم نکردند ، جز این که کشتار در بینشان رواج یافت ، و هیچ قومی از پرداخت زکات خودداری نکردند، مگر این که از باران، محروم شدند، و فحشا در میان آنان، پدیدار نگشت، مگر این که مرگ و میر در بینشان گسترش یافت ، و هیچ قومی در پیمانه و وزن کردن ، کم نگذاشتند، جز این که به قحطی گرفتار آمدند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه مسلمانان ، دانشمندانشان را دشمن بدارند و ساختمان های بازارشان را بلند کنند [و مال اندوزی را بر سایر کارها ترجیح دهند ]و بر پایه انباشت ثروت، ازدواج نمایند ، خداوند عز و جل آنان را با چهار چیز، هدف قرار می دهد : قحطی روزگار ، ستم پادشاه ، خیانت داوران (قاضیان) ، و یورش دشمن .

.


ص: 212

عنه صلی الله علیه و آله :إذا ظُلِمَ أهلُ الذِّمَّهِ کانَتِ الدَّولَهُ دَولَهَ العَدُوِّ ، وإذا کَثُرَ الزِّنا کَثُرَ السِّباءُ ، وإذا کَثُرَ اللّوطِیَّهُ رَفَعَ اللّهُ عز و جل یَدَهُ عَنِ الخَلقِ ، فَلا یُبالی فی أیِّ وادٍ هَلَکوا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا تَبایَعتُم بِالعینَهِ (2) ، وأخَذتُم أذنابَ البَقَرِ ، ورَضیتُم بِالزَّرعِ ، وتَرَکتُمُ الجِهادَ ، سَلَّطَ اللّهُ عَلَیکُم ذُلّاً لا یَنزِعُهُ ، حَتّی تَرجِعوا إلی دینِکُم . (3)

الإمام علیّ علیه السلام :إذا فَشَی الزِّنا ظَهَرَ مَوتُ الفُجاءَهِ ، وإذا جارَ الحاکِمُ قَحَطَ المَطَرُ . (4)

الإمام الحسن علیه السلام فی دُعائِهِ إذا أحزَنَهُ أمرٌ :یا کهیعص ، یا نورُ یا قُدّوسُ ، یا خَبیرُ یا اللّهُ ، یا رَحمنُ رَدَّدَها ثَلاثا اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُحِلُّ النِّقَمَ ، وَاغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَمَ ، وَاغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تَهتِکُ العِصَمَ ، وَاغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُنزِلُ البَلاءَ ، وَاغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُعَجِّلُ الفَناءَ ، وَاغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُدیلُ الأَعداءَ ، وَاغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تَقطَعُ الرَّجاءَ ، وَاغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تَرُدُّ الدُّعاءَ ، وَاغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُمسِکُ غَیثَ السَّماءِ ، وَاغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تُظلِمُ الهَواءَ ، وَاغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تَکشِفُ الغِطاءَ . (5)

الإمام زین العابدین علیه السلام :الذُّنوبُ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَمَ : البَغیُ عَلَی النّاسِ ، وَالزَّوالُ عَنِ العادَهِ فِی الخَیرِ وَاصطِناعِ المَعروفِ ، وکُفرانُ النِّعَمِ ، وتَرکُ الشُّکرِ . قالَ اللّهُ عز و جل : «إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ» . وَالذُّنوبُ الَّتی تورِثُ النَّدَمَ : قَتلُ النَّفسِ الَّتی حَرَّمَ اللّهُ . قالَ اللّهُ تَعالی : «وَ لَا تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ» (6) ، وقالَ عز و جل فی قِصَّهِ قابیلَ حینَ قَتَلَ أخاهُ هابیلَ فَعَجَزَ عَن دَفنِهِ ، فَسَوَّلَت لَهُ نَفسُهُ قَتلَ أخیهِ فَقَتَلَهُ «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ» (7) ، وتَرکُ صِلَهِ القَرابَهِ حَتّی یَستَغنوا ، وتَرکُ الصَّلاهِ حَتّی یَخرُجَ وَقتُها ، وتَرکُ الوَصِیَّهِ ورَدِّ المَظالِمِ ، ومَنعُ الزَّکاهِ حَتّی یَحضُرَ المَوتُ ویَنغَلِقَ اللِّسانُ . وَالذُّنوبُ الَّتی تُنزِلُ النِّقَمَ : عِصیانُ العارِفِ بِالبَغیِ وَالتَّطاوُلُ عَلَی النّاسِ وَالاِستِهزاءُ بِهِم وَالسُّخرِیَّهُ مِنهُم . وَالذُّنوبُ الَّتی تَدفَعُ القِسَمَ : إظهارُ الاِفتِقارِ ، وَالنَّومُ عَنِ العَتَمَهِ ، (8) وعَن صَلاهِ الغَداهِ ، وَاستِحقارُ النِّعَمِ ، وشَکوَی المَعبودِ عز و جل . وَالذُّنوبُ الَّتی تَهتِکُ العِصَمَ : شُربُ الخَمرِ ، وَاللَّعِبُ بِالقِمارِ ، وتَعاطی ما یُضحِکُ النّاسَ مِنَ اللَّغوِ وَالمِزاحِ ، وذِکرُ عُیوبِ النّاسِ ، ومُجالَسَهُ أهلِ الرَّیبِ . وَالذُّنوبُ الَّتی تُنزِلُ البَلاءَ : تَرکُ إغاثَهِ المَلهوفِ ، وتَرکُ مُعاوَنَهِ المَظلومِ ، وتَضییعُ الأَمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهیِ عَنِ المُنکَرِ . وَالذُّنوبُ الَّتی تُدیلُ الأَعداءَ : المُجاهَرَهُ بِالظُّلمِ ، وإعلانُ الفُجورِ ، وإباحَهُ المَحظورِ ، وعِصیانُ الأَخیارِ ، وَالاِنطِباعُ لِلأَشرارِ . وَالذُّنوبُ الَّتی تُعَجِّلُ الفَناءَ : قَطیعَهُ الرَّحِمِ ، وَالیَمینُ الفاجِرَهُ ، وَالأَقوالُ الکاذِبَهُ ، وَالزِّنا ، وسَدُّ طُرُقِ المُسلِمینَ ، وَادِّعاءُ الإِمامَهِ بِغَیرِ حَقٍّ . وَالذُّنوبُ الَّتی تَقطَعُ الرَّجاءَ : الیَأسُ مِن رَوحِ اللّهِ ، وَالقُنوطُ مِن رَحمَهِ اللّهِ ، وَالثِّقَهُ بِغَیرِ اللّهِ ، وَالتَّکذیبُ بِوَعدِ اللّهِ عز و جل . وَالذُّنوبُ الَّتی تُظلِمُ الهَواءَ : السِّحرُ ، وَالکِهانَهُ ، وَالإِیمانُ بِالنُّجومِ ، وَالتَّکذیبُ بِالقَدَرِ ، وعُقوقُ الوالِدَینِ . وَالذُّنوبُ الَّتی تَکشِفُ الغِطاءَ : الاِستِدانَهُ بغَِیرِ نِیَّهِ الأَداءِ ، وَالإِسرافُ فِی النَّفَقَهِ عَلَی الباطِلِ ، وَالبُخلُ عَلَی الأَهلِ وَالوَلَدِ وذَوِی الأَرحامِ ، وسوءُ الخُلُقِ ، وقِلَّهُ الصَّبرِ ، وَاستِعمالُ الضَّجَرِ وَالکَسَلِ ، وَالاِستِهانَهُ بِأَهلِ الدّینِ . وَالذُّنوبَ الَّتی تَرُدُّ الدُّعاءَ : سوءُ النِّیَّهِ ، وخُبثُ السَّریرَهِ ، وَالنِّفاقُ مَعَ الإِخوانِ ، وتَرکُ التَّصدیقِ بِاِلإِجابَهِ ، وتَأخیرُ الصَّلَواتِ المَفروضاتِ حَتّی تَذهَبَ أوقاتُها ، وتَرکُ التَّقَرُّبِ إلَی اللّهِ عز و جل بِالبِرِّ وَالصَّدَقَهِ ، وَاستِعمالُ البَذاءِ وَالفُحشِ فِی القَولِ . وَالذُّنوبُ الَّتی تَحبِسُ غَیثَ السَّماءِ : جَورُ الحُکّامِ فِی القَضاءِ ، وشَهادَهُ الزّورِ ، وکِتمانُ الشَّهادَهِ ، ومَنعُ الزَّکاهِ وَالقَرضِ وَالماعونِ ، وقَساوَهُ القُلوبِ عَلی أهلِ الفَقرِ وَالفاقَهِ ، وظُلمُ الیَتیمِ وَالأَرمَلَهِ ، وَانتِهارُ السّائِلِ ورَدُّهُ بِاللَّیلِ . (9)

.

1- .المعجم الکبیر : ج 2 ص 184 ح 1752 ، مسند الشامیّین : ج 2 ص 206 ح 1193 کلاهما عن جابر بن عبد اللّه ، کنز العمّال : ج 3 ص 500 ح 7604 .
2- .العِینه : هو أن یبیع من رجل سلعهً بثمن معلوم إلی أجل ، ثمّ یشتریها منه بأقلّ من الثمن الّذی باعها به (النهایه : ج 3 ص 333 «عین») .
3- .سنن أبی داود : ج 3 ص 274 ح 3462 ، السنن الکبری : ج 5 ص 517 ح 10703 ، مسند الشامیّین : ج 3 ص 329 ح 2417 کلّها عن ابن عمر ، کنز العمّال : ج 4 ص 283 ح 10503 .
4- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 531 ح 1888 .
5- .المجتنی : ص 61 ، الإقبال : ج 2 ص 197 من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 91 ص 50 ح 2 .
6- .الإسراء : 33 .
7- .المائده : 31 .
8- .العَتَمَه : صلاه العشاء ، أو وقتُ صلاه العشاء الآخره (مجمع البحرین : ج 2 ص 1163 «عتم») .
9- .معانی الأخبار : ص 270 ح 2 عن أبی خالد الکابلی ، عدّه الداعی : ص 199 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 375 ح 12 .

ص: 213

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه اهل ذمّه مورد ستم قرار بگیرند، پیروزی از آنِ دشمن خواهد شد و هر گاه زنا رواج یابد ، اسارت، بسیار می گردد و هر گاه لواطْ گسترش یابد ، خداوند عز و جلدست [رحمت] خود را از آفریدگان برمی دارد و دیگر برایش مهم نیست که در کدام سرزمین، نابود می شوند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه به معامله عَینه (1) مشغول شدید و دُم گاوان را گرفتید (2) و زراعت را خوش داشتید ، ولی جهاد را رها کردید ، خداوند، خواری جداناپذیری را بر شما چیره می سازد ، تا این که به دینتان باز گردید .

امام علی علیه السلام :هر گاه زنا شایع گردد، مرگِ ناگهانی پدیدار می شود و هر گاه حاکم ستم کند ، باران نمی بارد .

امام حسن علیه السلام در دعایش، هنگامی که چیزی وی را غمگین می کرد :ای کهیعص! ای روشنایی! ای پاک! ای آگاه! ای خدا! ای بخشنده! (سه بار) . گناهانی را که نقمت ها را فرود می آورند ، بر من بیامرز و گناهانی را که نعمت ها را تغییر می دهند ، بر من بیامرز و گناهانی که پرده های عصمت را از هم می دَرَد بر من بیامرز و گناهانی را که بلا را فرو می فرستند ، بر من بیامرز و گناهانی را که نابودی را نزدیک می کنند ، بر من بیامرز و گناهانی را که دشمنان را چیره می سازند ، بر من بیامرز و گناهانی را که [رشته ]امید را قطع می کنند ، بر من بیامرز و گناهانی را که دعا را باز می گردانند ، بر من بیامرز و گناهانی را که باران آسمان را باز می دارند ، بر من بیامرز و گناهانی را که هوا را تاریک می نمایند ، بر من بیامرز و گناهانی را که پرده را می درند ، بر من بیامرز .

امام زین العابدین علیه السلام :گناهانی که نعمت ها را تغییر می دهند ، عبارت اند از : ستم بر مردم، ترک عادت در کار خیر و کار نیک ، ناسپاسی نعمت ها و ترک سپاس گزاری . خداوند عز و جل فرمود : «در حقیقت ، خدا سرنوشت قومی را تغییر نمی دهد تا این که آنان ، خود ، حال خویش را تغییر دهند» . و گناهانی که پشیمانی می آورند ، عبارت اند از : کشتن کسی که خداوند ، کشتنش را حرام نموده است و خدای متعال فرمود : «و نفْسی را که خداوندْ حُرمت بخشیده است ، مکُشید» و خداوند عز و جل در داستان قابیل، هنگامی که او برادرش هابیل را کشت و از دفن کردنش ناتوان ماند ، فرمود : «پس ، نفْسش او را به قتل برادرش ترغیب کرد ، و وی را کشت . «پس ، از زمره پشیمانان گردید» » ، ترک کردن رابطه خویشاوندی ، به طوری که احساس بی نیازی کنند [و خویشاوندی را فراموش نمایند] ، نگزاردن نماز تا زمانی که وقتش بگذرد ، ترک کردن وصیّت و ردّ مظالم ، و خودداری کردن از پرداخت زکات تا زمانی که مرگ، فرا رسد و زبان، بند آید . و گناهانی که نقمت ها را فرود می آورند ، عبارت اند از : نافرمانی آگاه با تعدّی [به دیگران] ، گردنکشی بر مردم ، و ریشخند و مسخره کردن آنان . و گناهانی که [روزی و] نصیب ها را باز می گردانند ، عبارت اند از : اظهار ناداری ، خواب ماندن از نماز عشا و نماز صبح ، سبُک شمردن نعمت ها ، و شِکوه کردن از خداوند عز و جل . و گناهانی که پرده های عصمت را می درند ، عبارت اند از : شرابخواری ، قماربازی ، سرگرم شدن به چیزهای بیهوده و شوخی هایی که موجب خنده مردم می شوند ، بیان عیب های مردم ، و همنشینی با افراد مشکوک (متّهم) . و گناهانی که بلا را فرو می فرستند ، عبارت اند از : ترک کردن فریادرسیِ درمانده ، ترک کردن یاری ستم دیده ، و ضایع کردن امر به معروف و نهی از منکر . و گناهانی که دشمنان را چیره می سازند ، عبارت اند از : آشکارا ستم کردن ، علنی کردن گناهان ، مباح کردن حرام ، نافرمانی کردن از نیکان و پیروی نمودن از بدان . و گناهانی که نابودی را نزدیک می سازند ، عبارت اند از : قطع رحِم ، سوگند دروغ ، سخنان دروغ ، زنا ، بستن راه مسلمانان ، و به ناحق ادّعای امامت نمودن . و گناهانی که [رشته] امید را قطع می کنند ، عبارت اند از : نومیدی از بخشایش خداوند ، نومیدی از رحمت خدا ، اعتماد به غیر خدا ، و دروغ پنداشتن وعده خداوند عز و جل . و گناهانی که هوا را تاریک می نمایند ، عبارت اند از : جادوگری ، کهانت ، باور داشتن به ستارگان [و تأثیر حرکت آنها در رخدادهای آینده]، دروغ پنداشتن قَدَر ، و سرپیچی از پدر و مادر (عاقّ والدین) . و گناهانی که پرده را می درند ، عبارت اند از : قرض گرفتن به قصد ادا نکردن ، زیاده روی در هزینه ها بر پایه باطل ، بخل ورزیدن در حقّ خاندان و فرزندان و خویشان ، بداخلاقی ، ناشکیبایی ، بی قراری ، تنبلی ، و کوچک کردن دینداران . و گناهانی که دعا را باز می گردانند ، عبارت اند از : بدخواهی ، خباثت باطن ، دورویی با برادران [دینی] ، ندادن صدقه در پاسخ [درخواست نیازمندان] ، به تأخیر انداختن نمازهای واجب تا زمانی که وقتشان بگذرد ، تقرّب نجستن به خداوند عز و جل با نیکوکاری و صدقه ، و فحّاشی و ناسزاگویی در گفتار . و گناهانی که باران آسمان را باز می دارند ، عبارت اند از : ستم داوران در داوری ، گواهی دروغ ، کتمان گواهی ، خودداری از پرداخت زکات و بدهکاری و احسان ، سخت دلی نسبت به فقیران و بینوایان ، ستم بر یتیمان و بیوگان ، و دور کردن نیازمند و شبانه باز گرداندن او .

.

1- .عینه ، معامله ای است که در آن ، کسی کالایی را به قیمت معلوم و مدّت دار به فردی بفروشد و سپس همان را به قیمت کمتر و بدون مدّت از او بخرد .
2- .اشاره است به اشتغال مفرط به پرورش گاو ، توأم با غفلت از معنویت .

ص: 214

. .


ص: 215

. .


ص: 216

الإمام الباقر علیه السلام :ما مِن سَنَهٍ أقَلُّ مَطَرا مِن سَنَهٍ ، ولکِنَّ اللّهَ یَضَعُهُ حَیثُ یَشاءُ ، إنَّ اللّهَ عز و جل إذا عَمِلَ قَومٌ بَالمَعاصی صَرَفَ عَنهُم ما کانَ قَدَّرَ لَهُم مِنَ المَطَرِ . (1)

.

1- .الکافی : ج 2 ص 272 ح 15 ، المحاسن : ج 1 ص 207 ح 365 ، الأمالی للصدوق : ص 384 ح 493 کلّها عن أبی حمزه ، روضه الواعظین : ص 460 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 329 ح 12 .

ص: 217

امام باقر علیه السلام :هیچ سالی بارانش از سال دیگر کمتر نیست ؛ ولی خداوند ، آن را ، چنان که می خواهد ، قرار می دهد . هر گاه قومی مرتکب گناه شوند ، بارانی را که برایشان مقدّر نموده ، از آنان باز می دارد .

.


ص: 218

الإمام الصادق علیه السلام :حَیاهُ دَوابِّ البَحرِ بِالمَطَرِ ، فَإِذا کُفَّ المَطَرُ ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَالبَحرِ ، وذلِکَ إذا کَثُرَتِ الذُّنوبُ وَالمَعاصی . (1)

عنه علیه السلام :إذا فَشا أربَعَهٌ ظَهَرَت أربَعَهٌ : إذا فَشَا الزِّنا ظَهَرَتِ الزَّلزَلَهُ ، وإذا فَشَا الجَورُ فِی الحُکمِ احتُبِسَ القَطرُ ، وإذا خُفِرَتِ الذِّمَّهُ اُدیلَ لِأَهلِ الشِّرکِ مِن أهلِ الإِسلامِ ، وإذا مُنِعَتِ الزَّکاهُ ظَهَرَتِ الحاجَهُ . (2)

الإمام الرضا علیه السلام :إذا کَذَبَ الوُلاهُ حُبِسَ المَطَرُ ، وإذا جارَ السُّلطانُ هانَتِ الدَّولَهُ ، وإذا حُبِسَتِ الزَّکاهُ ماتَتِ المَواشی . (3)

الغیبه للطوسی عن أبی حمزه :قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ علیه السلام : إنَّ عَلِیّا علیه السلام کانَ یَقولُ : «إلَی السَّبعینَ بَلاءٌ» ، وکانَ یَقولُ : «بَعدَ البَلاءِ رَخاءٌ» ، وقَد مَضَتِ السَّبعونَ ولَم نَرَ رَخاءً ؟! فَقالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام : یا ثابِتُ ، إنَّ اللّهَ تَعالی کانَ وَقَّتَ هذَا الأَمرَ فِی السَّبعینَ ، فَلَمّا قُتِلَ الحُسینُ علیه السلام ، اشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عَلی أهلِ الأَرضِ ، فَأَخَّرَهُ إلی أربَعینَ ومِئَهِ سَنَهٍ ، فَحَدَّثناکُم فَأَذَعتُمُ الحَدیثَ ، وکَشَفتُم قِناعَ السِّرِّ ، فَأَخَّرَهُ اللّهُ ولَم یَجعَل لَهُ بَعدَ ذلِکَ عِندَنا وَقتا و «یَمْحُواْ اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْکِتَابِ» (4) . (5)

.

1- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 160 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 349 ح 40 .
2- .الکافی : ج 2 ص 448 ح 3 ، الخصال : ص 242 ح 95 عن عبد الرحمن بن کثیر الهاشمی ، المواعظ العددیّه : ص 226 کلاهما نحوه ، وسائل الشیعه : ج 11 ص 514 ح 5 .
3- .الأمالی للمفید : ص 310 ح 2 ، الأمالی للطوسی : ص 79 ح 117 کلاهما عن یاسر ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 179 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 373 ح 8 .
4- .الرعد : 39 .
5- .الغیبه للطوسی : ص 428 ح 417 ، تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 218 ح 69 ، الغیبه للنعمانی : ص 293 ح 10 ولیس فیه صدره إلی «ولم نر رخاء» ، الخرائج والجرائح : ج 1 ص 178 ح 11 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 114 ح 39 .

ص: 219

امام صادق علیه السلام :زندگی جانداران دریا ، در گرو بارش باران است . هر گاه باران باز داشته شود ، تباهی در خشکی و دریا بروز می کند و این ، هنگامی است که گناهان و نافرمانی ها رواج یابند .

امام صادق علیه السلام :هر گاه چهار چیز شایع شود ، چهار چیز بروز می کند : هر گاه زنا شایع شود ، زلزله رخ دهد ؛ و هر گاه ستم در داوری شایع شود ، باران بند می آید ؛ هر گاه اهل ذمّه مورد ستم قرار گیرند ، مشرکان بر مسلمانان چیره می گردند ؛ و هر گاه از پرداخت زکات خودداری گردد ، نیازها رو می شوند .

امام رضا علیه السلام :هر گاه فرمان روایان دروغ بگویند ، باران باز داشته می شود و هر گاه پادشاه ستم نماید ، دولتْ سست می گردد و هر گاه از پرداخت زکات خودداری گردد ، دام ها می میرند .

الغیبه ، طوسی به نقل از ابو حمزه :به امام باقر علیه السلام گفتم : علی علیه السلام پیوسته می فرمود : تا هفتاد سال ، بلا خواهد بود و می فرمود : پس از بلا ، آسایش خواهد بود ؛ امّا هفتاد گذشت و ما آسایشی ندیدیم . امام باقر علیه السلام فرمود : «ای ثابت! همانا خدای متعال این کار را در سال هفتادم معیّن کرده بود . وقتی حسین علیه السلام کشته شد ، خشم خداوند بر زمینینان شدّت یافت و آن را تا صد و چهل سال به تأخیر انداخت . آن گاه ما شما را [از رازی ]خبردار نمودیم و شما راز را فاش کردید و پرده آن را کنار زدید . بدین خاطر ، خداوند ، آن را [دوباره ]به تأخیر انداخت و پس از آن ، وقتی را برای آن نزد ما تعیین نکرد و «خدا آنچه را بخواهد ، محو یا اثبات می کند ، و اصل کتاب ، نزد اوست » » .

.


ص: 220

الغیبه للطوسی عن أبی بصیر :قُلتُ لَهُ علیه السلام : ألِهذَا الأَمرِ أمَدٌ نُریحُ إلَیهِ أبدانَنا ، ونَنتَهی إلَیهِ ؟ قالَ : بَلی ، ولکِنَّکُم أذَعتُم فَزادَ اللّهُ فیهِ . (1)

.

1- .الغیبه للطوسی : ص 427 ح 416 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 113 ح 38 .

ص: 221

الغیبه ، طوسی به نقل از ابو بصیر :به او (امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام) گفتم : آیا برای این امر ( غیبت) ، نقطه پایانی هست تا بدن های ما در آن به آسایش برسد ؟ فرمود : «بله ؛ ولی شما [آن را] فاش کردید. بدین جهت، خداوند در وقتِ آن افزود» .

.


ص: 222

الفصل الثامن : موارد البداء فی القرآن8 / 1البَداءُ فی عَذابِ قَومِ یونُسَ علیه السّلامالکتاب«فَلَوْلَا کَانَتْ قَرْیَهٌ ءَامَنَتْ فَنَفَعَهَا إِیمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ یُونُسَ لَمَّا ءَامَنُواْ کَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ مَتَّعْنَاهُمْ إِلَی حِینٍ» . (1)

الحدیثالإمام الباقر علیه السلام :إنَّ یونُسَ علیه السلام لَمّا آذاهُ قَومُهُ دَعَا اللّهَ عَلَیهِم ، فَأَصبَحوا أوَّلَ یَومٍ ووُجوهُهُم مُصفَرَّهٌ (2) وأصبَحُوا الیَومَ الثّانِیَ ووُجوهُهُم سودٌ قالَ : وکانَ اللّهُ واعَدَهُم أن یَأتِیَهُمُ العَذابُ ، فَأَتاهُمُ العَذابُ حَتّی نالوهُ بِرِماحِهِم ؛ فَفَرَّقوا بَینَ النِّساءِ وأولادِهِنَّ ، وَالبَقَرِ وأولادِها ، ولَبِسُوا المُسوحَ وَالصّوفَ ، ووَضَعُوا الحِبالَ فی أعناقِهِم ، وَالرَّمادَ عَلی رُؤوسِهِم ، وضَجُّوا ضَجَّهً واحِدَهً إلی رَبِّهِم ؛ وقالوا : آمَنّا بِإِلهِ یونُسَ ؛ قالَ : فَصَرَفَ اللّهُ عَنهُمُ العَذابَ . (3)

.

1- .یونس : 98 .
2- .فی المصدر : «صفره» ، والتصویب من بحار الأنوار .
3- .تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 136 ح 46 عن الثمالی ، بحار الأنوار : ج 14 ص 399 ح 13 .

ص: 223



فصل هشتم : نمونه های بَدا در قرآن

8 / 1 بَدا در مجازات قوم یونس علیه السلام

فصل هشتم : نمونه های بَدا در قرآن8 / 1بَدا در مجازات قوم یونس علیه السّلامقرآن«چرا هیچ شهری نبود که [اهل آن] ایمان بیاورد و ایمانش به حالش سود بخشد، مگر قوم یونس که وقتی [در آخرین لحظه ]ایمان آوردند ، عذاب رسوایی را در زندگی دنیا از آنان برطرف کردیم و تا چندی، آنان را برخوردار ساختیم؟» .

حدیثامام باقر علیه السلام :وقتی قوم یونس علیه السلام وی را آزردند، او آنان را نفرین نمود. بدین خاطر، روز اوّل، در حالی صبح خود را آغاز کردند که چهره هایشان زرد گشته بود و روز دوم، صبح را در حالی آغاز کردند که چهره هایشان سیاه شده بود . و خداوند ، وعده شان داده بود که عذاب بر آنان فرود آید، و عذاب به سراغشان آمد تا جایی که [ از شدّت نزدیکی] نیزه هایشان به آن می رسید . پس بین زنان و فرزندانشان و گاوها و بچه های آنها جدایی انداختند و گلیم و پشمینه پوشیدند و ریسمان به گردن هایشان بستند و خاکستر بر سرهایشان ریختند و یک پارچه به درگاه پروردگارشان زاری کردند و گفتند: به خدای یونس، ایمان آوردیم. پس خداوند، عذاب را از آنان باز داشت.

.


ص: 224

تفسیر العیّاشی عن أبی بصیر :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : لَمّا أظَلَّ قَومَ یونُسَ علیه السلام العَذابُ ، دَعَوُا اللّهَ فَصَرَفَهُ عَنهُم ، قُلتُ : کَیفَ ذلِکَ ؟ قالَ : کانَ فِی العِلمِ أنَّهُ یَصرِفُهُ عَنهُم . (1)

علل الشرائع عن أبی بصیر :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : لِأَیِّ عِلَّهٍ صَرَفَ اللّهُ عز و جل العَذابَ عَن قَومِ یونُسَ علیه السلام وقَد أظَلَّهُم ، ولَم یَفعَل کَذلِکَ بِغَیرِهِم مِنَ الاُمَمِ ؟ فَقالَ : لِأَنَّهُ کانَ فی عِلمِ اللّهِ عز و جل أنَّهُ سَیَصرِفُهُ عَنهُم لِتَوبَتِهِم ، وإنَّما تَرَکَ إخبارَ یونُسَ علیه السلام بِذلِکَ لِأَنَّهُ عز و جل أرادَ أن یُفَرِّغَهُ لِعِبادَتِهِ فی بَطنِ الحوتِ ، فَیَستَوجِبَ بِذلِکَ ثَوابَهُ وکَرامَتَهُ . (2)

علل الشرائع عن سماعه :أنَّهُ سَمِعَهُ علیه السلام وهُوَ یَقولُ : ما رَدَّ اللّهُ العَذابَ عَن قَومٍ قَد أظَلَّهُم إلّا قَومَ یونُسَ علیه السلام ، فَقُلتُ : أکانَ قَد أظَلَّهُم ؟ فَقالَ : نَعَم ، حَتّی نالوهُ بِأَکُفِّهِم ، قُلتُ : فَکَیفَ کانَ ذلِکَ ؟ قالَ : کانَ فِی العِلمِ المُثبَتِ عِندَ اللّهِ عز و جل الَّذی لَم یَطَّلِع عَلَیهِ أحَدٌ أنَّهُ سَیَصرِفُهُ عَنهُم . (3)

8 / 2البَداءُ فی مُواعَدَهِ موسی علیه السّلامالکتاب«وَوَاعَدْنَا مُوسَی ثَلَاثِینَ لَیْلَهً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلِهً وَقَالَ مُوسَی لأَِخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ» . (4)

«وَ إِذْ وَاعَدْنَا مُوسَی أَرْبَعِینَ لَیْلَهً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَ أَنتُمْ ظَالِمُونَ» . (5)

.

1- .تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 136 ح 45 .
2- .علل الشرائع : ص 77 ح 1 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 386 ح 3 .
3- .علل الشرائع : ص 77 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 386 ح 4 .
4- .الأعراف : 142 .
5- .البقره : 51 .

ص: 225



8 / 2 بَدا در وعده با موسی علیه السلام

تفسیر العیّاشی به نقل از ابو بصیر :امام صادق علیه السلام فرمود: «وقتی عذاب بر قوم یونس علیه السلام سایه افکند، به درگاه خداوند، دعا کردند. آن گاه خداوند، عذاب را از آنان باز داشت». گفتم: این، چگونه ممکن است؟ فرمود: «در دانش خدا بوده که آن را از آنان باز می دارد».

علل الشرائع به نقل از ابو بصیر :به امام صادق علیه السلام گفتم: به چه علّت، خداوند عز و جل عذابی را که بر قوم یونس علیه السلام سایه افکنده بود، از آنان باز داشت، در حالی که با امّت های دیگر چنین نکرد؟ فرمود: «زیرا در دانش خداوند عز و جل بوده که عذاب را از آنان به خاطر توبه شان باز دارد و خبر آن را به یونس نداده بود؛ چرا که خداوند عز و جلاراده کرده بود او را در شکم ماهی بیندازد تا وی را با فراغت عبادت کند و بدین سبب، مستوجب پاداش و کرامت خدا گردد».

علل الشرائع به نقل از سماعه :از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: «خداوند از هیچ قومی عذابی را که بر آنان سایه افکنده بود، باز نگردانید، جز قوم یونس علیه السلام ». گفتم: آیا عذاب بر آنان سایه افکنده بود؟ فرمود: «بله! تا جایی که آن را با دستانشان لمس کردند». گفتم: این، چگونه می شود؟ فرمود: «در دانشِ ثبت شده نزد خداوند عز و جل که هیچ کس بر آن آگاه نیست، چنین بود که آن را از آنان باز می دارد».

8 / 2بَدا در وعده با موسی علیه السّلامقرآن«و با موسی، سی شب وعده گذاشتیم و آن را با ده شب دیگر، تمام کردیم، تا آن که وقت معیّن پروردگارش در چهل شب به سر آمد. و موسی [هنگام رفتن به کوه طور ]به برادرش هارون گفت: «در میان قوم من، جانشینم باش و [کار آنان را ]اصلاح کن و از راه فسادگران، پیروی مکن»» .

«و آن گاه [را به یاد آورید] که با موسی چهل شب قرار گذاشتیم. آن گاه در غیاب وی، شما گوساله را [به پرستش ]گرفتید، در حالی که ستمکار بودید» .

.


ص: 226

الحدیثالإمام الباقر علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «وَ إِذْ وَ عَدْنَا مُوسَی أَرْبَعِینَ لَیْلَهً» :کانَ فِی العِلمِ وَالتَّقدیرِ ثَلاثینَ لَیلَهً ، ثُمَّ بَدا للّهِِ فَزادَ عَشرا ، فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ لِلأَوَّلِ وَالآخِرِ أربَعینَ لَیلَهً . (1)

8 / 3البَداءُ فی دُخولِ الأَرضِ المُقَدَّسَهِالکتاب«یَاقَوْمِ ادْخُلُواْ الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَلَا تَرْتَدُّواْ عَلَی أَدْبَارِکُمْ فَتَنقَلِبُواْ خَاسِرِینَ» . (2)

الحدیثالإمام الباقر والإمام الصادق علیهماالسلام فی قَولِهِ تَعالی : «یَاقَوْمِ ادْخُلُواْ الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ» :کَتَبَها لَهُم ثُمَّ مَحاها . (3)

الإمام الصادق علیه السلام لَمّا سُئِلَ عَن قَولِ اللّهِ : «ادْخُلُواْ الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ» :کَتَبَها لَهُم ثُمَّ مَحاها ، ثُمَّ کَتَبَها لِأَبنائِهِم فَدَخَلوها، وَاللّهُ یَمحو ما یَشاءُ ویُثبِتُ وعِندَهُ اُمُّ الکِتابِ . (4)

عنه علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل : «ادْخُلُواْ الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ» :کانَ فی عِلمِهِ أنَّهُم سَیَعصونَ ویَتیهونَ أربَعینَ سَنَهً ، ثُمَّ یَدخُلونَها بَعدَ تَحریمِهِ إیّاها عَلَیهِم . (5)

.

1- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 44 ح 46 عن محمّد بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 13 ص 226 ح 27 .
2- .المائده : 21 .
3- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 304 ح 69 عن زراره وحمران ومحمّد بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 13 ص 180 ح 11 .
4- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 304 ح 72 عن مسعده بن صدقه ، بحار الأنوار : ج 13 ص 181 ح 14 .
5- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 306 ح 76 عن ابن سنان ، بحار الأنوار : ج 13 ص 182 ح 17 .

ص: 227



8 / 3 بَدا در وارد شدن به سرزمین مقدّس

حدیثامام باقر علیه السلام در باره این سخن خدای متعال: «و آن گاه که با موسی چهل شب، قرار گذاشتیم» :در دانش و تقدیر خداوند، سی شب بود. سپس برای خداوند، بَدا حاصل شد و ده شب بر آن افزود، تا این که وقت معیّن پروردگارش برای اوّل و آخر[ش]، چهل شب، تمام گردید.

8 / 3بَدا در وارد شدن به سرزمین مقدّسقرآن«ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما نوشته است، در آیید و به عقب باز نگردید، که زیانکار خواهید شد» .

حدیثامام باقر و امام صادق علیهماالسلام در باره این سخن خدای متعال: «ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما نوشته است، در آیید» :آن (در آمدن به سرزمین مقدّس) را برای آنان نوشت و سپس محوش نمود.

امام صادق علیه السلام وقتی در باره این سخن خداوند، مورد پرسش قرار گرفت: «به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما نوشته است، در آیید» :آن را برای آنان نوشت و سپس محوش نمود. سپس آن را برای فرزندان آنان نوشت و آنان به آن وارد شدند. و خداوند، آنچه را بخواهد، محو یا اثبات می کند، و اصل کتاب، نزد اوست.

امام صادق علیه السلام در باره این سخن خداوند عز و جل : «به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما نوشته است، در آیید» :در دانش او چنین بود که آنان به زودی، نافرمانی می کنند و چهل سال [در بیابان] سرگردان خواهند بود و سپس، پس از این که خدا بر آنان حرام نمود، واردش می گردند.

.


ص: 228

عنه علیه السلام :إنَّ بَنی إسرائیلَ قالَ لَهُم : «ادْخُلُواْ الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ» فَلَم یَدخُلوها ، حَتّی حَرَّمَها عَلَیهِم وعَلی أبنائِهِم ، وإنَّما دَخَلَها أبناءُ الأَبناءِ . (1)

8 / 4البَداءُ فی ذَبحِ إسماعیلَ علیه السّلامالکتاب«فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَابُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَی قَالَ یَاأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ * فَلَمَّا أَسْلَمَا وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ * وَ نَادَیْنَاهُ أَن یَاإِبْرَاهِیمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّءْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ * إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاؤُاْ الْمُبِینُ * وَ فَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ» . (2)

الحدیثالإمام الصادق علیه السلام :ما بَدا للّهِِ بَداءٌ کَما بَدا لَهُ فی إسماعیلَ علیه السلام أبی ؛ إذا أمَرَ أباهُ إبراهیمَ علیه السلام بِذَبحِهِ ، ثُمَّ فَداهُ بِذِبحٍ (3) عَظیمٍ . (4)

8 / 5فی مَوارِدَ اُخریالإمام علیّ علیه السلام فیما نُسِبَ إلَیهِ فی بَیانِ أصنافِ آیاتِ القُرآنِ وأنواعِها :وأمّا مَن أنکَرَ البَداءَ ، فَقَد قالَ اللّهُ فی کِتابِهِ : «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنتَ بِمَلُومٍ» (5) وذلِکَ أنَّ اللّهَ سُبحانَهُ أراد أن یُهلِکَ الأَرضَ فی ذلِکَ الوَقتِ ، ثُمَّ تَدارَکَهُم بِرَحمَتِهِ فَبَدا لَهُ فی هَلاکِهِم وأنزَلَ عَلی رَسولِهِ «وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَی تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ» (6) . ومِثلُهُ قَولُهُ تَعالی : «وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» (7) ثُمَّ بَدا لَهُ «وَمَا لَهُمْ أَلَا یُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَهُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» (8) . وکَقَولِهِ : «إِن یَکُن مِّنکُمْ عِشْرُونَ صَبِرُونَ یَغْلِبُواْ مِاْئَتَیْنِ وَإِن یَکُن مِّنکُم مِّاْئَهٌ یَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ» (9) ثُمَّ بَدا لَهُ تَعالی ، فَقالَ : «الْانَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنکُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِیکُمْ ضَعْفًا فَإِن یَکُن مِّنکُم مِّاْئَهٌ صَابِرَهٌ یَغْلِبُواْ مِاْئَتَیْنِ وَإِن یَکُن مِّنکُمْ أَلْفٌ یَغْلِبُواْ أَلْفَیْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّبِرِینَ» (10) . وهکَذا یَجرِی الأَمرُ ما فِی النّاسِخِ وَالمَنسوخِ ، وهُوَ یَدُلُّ عَلی تَصحیحِ البَداءِ . وقَولُهُ : «یَمْحُواْ اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْکِتَبِ» (11) فَهَل یَمحو إلّا ما کانَ ، وهَل یُثبِتُ إلّا ما لَم یَکُن ، ومِثلُ هذا کَثیرٌ فی کِتابِ اللّهِ عز و جل . (12)

.

1- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 304 ح 70 عن أبی بصیر ، بحار الأنوار : ج 13 ص 181 ح 12 .
2- .الصّافّات : 102 107 .
3- .الذِّبح : المذبوح (مفردات ألفاظ القرآن : ص 326 «ذبح») .
4- .التوحید : ص 336 ح 11 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 109 ح 26 .
5- .الذاریات : 54 .
6- .الذاریات : 55 .
7- .الأنفال : 33 .
8- .الأنفال : 34 .
9- .الأنفال : 65 .
10- .الأنفال : 66 .
11- .الرعد : 39 .
12- .بحار الأنوار : ج 93 ص 83 نقلاً عن تفسیر النعمانی عن إسماعیل بن جابر عن الإمام الصادق علیه السلام .

ص: 229



8 / 4 بَدا در سر بریدن اسماعیل علیه السلام

8 / 5 نمونه های دیگر

امام صادق علیه السلام :خداوند به بنی اسرائیل فرمود: «به سرزمین مقدّس در آیید»؛ ولی به آن، وارد نشدند، تا این که خداوند، آن را بر آنان و فرزندانشان حرام نمود، و همانا فرزندان فرزندان [آنان] ، در آن وارد شدند.

8 / 4بَدا در سر بریدن اسماعیل علیه السّلامقرآن«و وقتی با او به جایگاه «سعی» رسید، گفت: «ای پسرک من! من در خواب [،چنین ]دیدم که تو را سر می بُرم. پس ببین چه به نظرت می آید». گفت: ای پدر من! آنچه را مأموری بکن. إن شاء اللّه ، مرا از شکیبایان خواهی یافت. پس، وقتی هر دو، تن در دادند (همدیگر را بدرود) گفتند و [ابراهیم ،] او را به پیشانی بر خاک افکند، او را ندا دادیم که: ای ابراهیم! رؤیا[ی خود ]را حقیقت بخشیدی. ما نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم. راستی که این، همان آزمایش آشکار بود. و او را در ازای قربانی بزرگی، باز رهانیدیم» .

حدیثامام صادق علیه السلام :برای خداوند، هیچ بَدایی همانند بَدای او درباره پدرم اسماعیل، حاصل نشد، هنگامی که پدر او ابراهیم را به سربریدنش فرمان داد و سپس او را در ازای قربانی بزرگی رهانید.

8 / 5نمونه های دیگرامام علی علیه السلام در باره آنچه در بیان اقسام و انواع آیات قرآن، به وی منسوب است :و امّا کسی که بَدا را انکار کند ، خداوند در کتابش فرموده: «پس، از آنان روی بگردان، که تو در خورِ نکوهش نیستی» . این، بِدان جهت است که خداوندِ منزّه، اراده کرد که [اهل] زمین را در این وقت، نابود سازد. سپس با رحمت خود به داد آنان رسید و در نابودی شان برای او بَدا حاصل شد و [این آیه را ]بر پیامبرش نازل فرمود: «و پند ده، که پند، مؤمنان را سود می بخشد» . و مانند آن، این سخن خدای متعال است: «و تا تو در میان آنان هستی، خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند، و تا آنان طلب آمرزش می کنند، خدا عذاب کننده ایشان نخواهد بود» . سپس برای او بَدا حاصل شد: «و چرا خدا عذابشان نکند، با این که آنان [مردم را] از [زیارت] مسجد الحرام باز می دارند؟» . و مانند این سخن خداست: «اگر از شما بیست تن شکیبا باشند، بر دویست تن چیره می گردند و اگر از شما یکصد تن باشند، بر هزار تن از کافران، پیروز می گردند» . سپس برای خدای متعال، بَدا حاصل شد و فرمود: «اکنون، خدا بر شما تخفیف داد و معلوم داشت که در شما ضعفی هست. پس اگر از میان شما یکصد تن شکیبا باشند، بر دویست تن، پیروز می گردند و اگر از شما هزار تن باشند، به توفیق الهی، بر دو هزار تن غلبه می کنند، و خدا با شکیبایان است» . و این چنین است آنچه در ناسخ و منسوخ است و آن، بر صحیح بودن بَدا دلالت دارد. و [درباره] این سخن خدا: «خدا آنچه را بخواهد، محو یا اثبات می کند، و اصل کتاب، نزد اوست» ، پس آیا جز آنچه را بوده، محو می کند؟ و آیا جز آنچه را نبوده، اثبات می کند؟ و همانند این، در کتاب خداوند عز و جل بسیار است.

.


ص: 230

تفسیر العیّاشی عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر علیه السلام فی قَولِهِ «مَا نَنسَخْ مِنْ ءَایَهٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا» (1) :النّاسِخُ ما حُوِّلَ ، وما یُنسیها : مِثلُ الغَیبِ الَّذی لَم یَکُن بَعدُ ، کَقَولِهِ «یَمْحُواْ اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْکِتَابِ» . فَیَفعَلُ اللّهُ ما یَشاءُ ، ویُحَوِّلُ ما یَشاءُ ، مِثلُ قَومِ یونُسَ إذا بَدا لَهُ فَرَحِمَهُم ، ومِثلُ قَولِهِ «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنتَ بِمَلُومٍ» . أدرَکَتهُم رَحمَتُهُ . (2)

.

1- .البقره : 106 .
2- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 55 ح 77 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 116 ح 77 .

ص: 231

تفسیر العیّاشی به نقل از محمّد بن مسلم، از امام باقر علیه السلام ، در باره این سخن خدا: «هر حکمی را که نسخ کنیم و یا آن را به بفراموشانیم، بهتر از آن، یا مانند آن را می آوریم» :ناسخ، آن است که تبدیل می شود، و آنچه [خداوند ]می فراموشاند: مانند غیبی که هنوز موجود نشده است، مانند این سخن خدا: «خدا آنچه را بخواهد، محو یا ثبت می کند، و اصل کتاب، نزد اوست» . پس خداوند، آنچه را بخواهد، انجام می دهد و آنچه را بخواهد، تبدیل می کند، مانند قوم یونس، آن هنگام که برای او بَدا حاصل شد و بر آنان رحم آورد، و مانند سخن خدا که: «پس، از آنان روی بگردان، که تو در خورِ نکوهش نیستی» . رحمت خدا آنان را در رسید.

.


ص: 232

. .


ص: 233

. .


ص: 234

الفصل التاسع: احتجاجات فی البداءالإمام العسکریّ علیه السلام :جاءَ قَومٌ مِنَ الیَهودِ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالوا : یا مُحَمَّدُ ، هذِهِ القِبلَهُ بَیتُ المَقدِسِ قَد صَلَّیتَ إلَیها أربَعَ عَشرَهَ سَنَهً ثُمَّ تَرَکتَهَا الآنَ ، أفَحَقّا کانَ ما کُنتَ عَلَیهِ فَقَد تَرَکتَهُ إلی باطِلٍ ، فَإِنَّما یُخالِفُ الحَقَّ الباطِلُ ، أو باطِلاً کانَ ذلِکَ فَقَد کُنتَ عَلَیهِ طولَ هذِهِ المُدَّهِ ؟ فَما یُؤمِنُنا أن تَکونَ الآنَ عَلی باطِلٍ ؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : بَل ذلِکَ کانَ حَقّا وهذا حَقٌّ ، یَقولُ اللّهُ : «قُل لِّلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» (1) إذا عَرَفَ صَلاحَکُم یا أیُّهَا العِبادُ فِی استِقبالِ المَشرِقِ أمَرَکُم بِهِ ، وإذا عَرَفَ صَلاحَکُم فِی استِقبالِ المَغرِبِ أمَرَکُم بِهِ ، وإن عَرَفَ صَلاحَکُم فی غَیرِهِما أمَرَکُم بِهِ ، فَلا تُنکِروا تَدبیرَ اللّهِ تَعالی فی عِبادِهِ ، وقَصدَهُ إلی مَصالِحِکُم . ثُمَّ قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لَقَد تَرَکتُمُ العَمَلَ یَومَ السَّبتِ ثُمَّ عَمِلتُم بَعدَهُ سائِرَ الأَیّامِ ، ثُمَّ تَرَکتُموهُ فِی السَّبتِ ثُمَّ عَمِلتُم بَعدَهُ ، أفَتَرَکتُمُ الحَقَّ إلی باطِلٍ أوِ الباطِلَ إلی حَقٍّ ؟ أوِ الباطِلَ إلی باطِلٍ أوِ الحَقَّ إلی حَقٍّ ؟ قولوا کَیفَ شِئتُم فَهُوَ قَولُ مُحَمَّدٍ وجَوابُهُ لَکُم . قالوا : بَل تَرکُ العَمَلِ فِی السَّبتِ حَقٌّ وَالعَمَلُ بَعدَهُ حَقٌّ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : فَکَذلِکَ قِبلَهُ بَیتِ المَقدِسِ فی وَقتِهِ حَقٌّ ، ثُمَّ قِبلَهُ الکَعبَهِ فی وَقتِهِ حَقٌّ . فَقالوا لَهُ : یا مُحَمَّدُ ، أفَبَدا لِرَبِّکَ فیما کانَ أمَرَکَ بِهِ بِزَعمِکَ مِنَ الصَّلاهِ إلی بَیتِ المَقدِسِ حَتّی نَقَلَکَ إلَی الکَعبَهِ ؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ما بَدا لَهُ عَن ذلِکَ ، فَإِنَّهُ العالِمُ بِالعَواقِبِ وَالقادِرُ عَلَی المَصالِحِ ، لا یَستَدرِکُ عَلی نَفسِهِ غَلَطا ، ولا یَستَحدِثُ رَأیاً بِخِلافِ المُتَقَدِّمِ جَلَّ عَن ذلِکَ ، ولا یَقَعُ عَلَیهِ أیضا مانِعٌ یَمنَعُهُ مِن مُرادِهِ ، ولَیسَ یَبدو إلّا لِمَن کانَ هذا وَصفَهُ ، وهُوَ عز و جل یَتَعالی عَن هذِهِ الصِّفاتِ عُلُوّا کَبیرا . ثُمَّ قالَ لَهُم رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أیُّهَا الیَهودُ ، أخبِرونی عَنِ اللّهِ ألَیسَ یُمرِضُ ثُمَّ یُصِحُّ ، ویُصِحُّ ثُمَّ یُمرِضُ ، أبَدا لَهُ فی ذلِکَ ؟ ألَیسَ یُحیی ویُمیتُ ، ألَیسَ یَأتی بِاللَّیلِ فی أثَرِ النَّهارِ ، وَالنَّهارِ فی أثَرِ اللَّیلِ، أبَدا لَهُ فی کُلِّ واحِدٍ مِن ذلِکَ ؟ قالوا : لا ، قالَ : فَکَذلِکَ اللّهُ تَعَبَّدَ نَبِیَّهُ مُحَمَّدا بِالصَّلاهِ إلَی الکَعبَهِ بَعدَ أن کانَ تَعَبَّدَهُ بِالصَّلاهِ الی بَیتِ المَقدِسِ ، وما بَدا لَهُ فِی الأَوَّلِ . ثُمَّ قالَ : ألَیسَ اللّهُ یَأتی بِالشِّتاءِ فی أثَرِ الصَّیفِ ، وَالصَّیفِ فی أثَرِ الشِّتاءِ ، أبَدا لَهُ فی کُلِّ واحِدٍ مِن ذلِکَ ؟ قالوا : لا ، قالَ : فَکَذلِکَ لَم یَبدُ لَهُ فِی القِبلَهِ . قالَ : ثُمَّ قالَ : ألَیسَ قَد ألزَمَکُم فِی الشِّتاءِ أن تَحتَرِزوا مِنَ البَردِ بِالثِّیابِ الغَلیظَهِ ، وألزَمَکُم فِی الصَّیفِ أن تَحتَرِزوا مِنَ الحَرِّ ، أفَبَدا لَهُ فِی الصَّیفِ حَتّی أمَرَکُم بِخِلافِ ما کانَ أمَرَکُم بِهِ فِی الشِّتاءِ ؟ قالوا : لا ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : فَکَذلِکُمُ اللّهُ تَعَبَّدَکُم فی وَقتٍ لِصَلاحٍ یَعلَمُهُ بِشَیءٍ ، ثُمَّ تَعَبَّدَکُم فی وَقتٍ آخَرَ لِصَلاحٍ آخَرَ یَعلَمُهُ بِشَیءٍ آخَرَ ، فَإِذا أطَعتُمُ اللّهَ فِی الحالَینِ استَحقَقتُم ثَوابَهُ ، وأنزَلَ اللّهُ تَعالی «وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» (2) أی إذا تَوَجَّهتُم بِأَمرِهِ ، فَثَمَّ الوَجهُ الَّذی تَقصِدونَ مِنهُ اللّهَ ، وتَأمَلونَ ثَوابَهُ . (3)

.

1- .البقره : 142 .
2- .البقره : 115 .
3- .الاحتجاج : ج 1 ص 83 ح 25 ، التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام : ص 493 ح 312 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 105 ح 18 .

ص: 235



فصل نهم : استدلال هایی در باره بَدا

فصل نهم : استدلال هایی در باره بَداامام عسکری علیه السلام :گروهی از یهود، نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: ای محمّد! تو چهارده سال به سوی این قبله، بیت المقدس، نماز گزاردی و اکنون آن را ترک نموده ای. آیا چیزی که بر آن بودی، حق بود، و اکنون تو آن را ترک نموده ای و به سوی باطل شده ای، در حالی که باطل ، با حقّ، ناسازگار است؟ یا چیزی که بر آن بودی، باطل بوده و تو در این مدّت بر آن بوده ای؟ پس چگونه مطمئن باشیم که تو اکنون نیز بر باطل نیستی؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «نه، آن، حق بود و این [هم] حق است. خداوند می فرماید: «بگو: مشرق و مغرب، از آنِ خداست. هر که را بخواهد، به راه راست هدایت می کند» . ای بندگان! هر گاه صلاح شما را در رو گرداندن به مشرق بداند، به آن فرمانتان می دهد و هر گاه صلاح شما را در رو گرداندن به مغرب بداند، به آن فرمانتان می دهد و اگر صلاح شما را در غیر آن دو بداند، به همان فرمانتان می دهد. پس، تدبیر خدای متعال را درباره بندگانش و خواست او را در مصالح خودتان، انکار نکنید». سپس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «شما روز شنبه ، کار را رها کردید و پس از آن، در روزهای دیگر کار کردید. سپس [کار نکردن] روز شنبه را رها کردید و پس از آن، [شنبه ها را ]کار کردید. آیا حق را رها کردید و به سوی باطل شدید، یا باطل را رها کردید و به سوی حق شدید؟ یا این که باطل را رها کردید و به سوی باطل شدید، یا حق را رها کردید و به سوی حق شدید؟ هر چه خواستید، بگویید که آن، همان سخن محمّد و پاسخ او به شماست». گفتند: بلکه رها کردن کار در روز شنبه حق است و کار کردن پس از آن نیز حق است. آن گاه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «و همچنین است قبله بیت المقدّس که در وقت خودش، حق است و سپس قبله کعبه که در وقت خودش، حق است». به پیامبر گفتند: ای محمّد! آیا برای پروردگارت در باره آنچه که به گفته تو، بدان فرمانت داده بود ، یعنی نماز گزاردن به سوی بیت المقدّس، بَدا حاصل شد که تو را به سوی کعبه منتقل نمود؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «در این باره برای او بَدا حاصل نشد؛ زیرا او به عواقب، آگاه و به مصالح، تواناست. او اشتباه نمی کند که بخواهد آن را جبران نماید و نظر جدیدی بر خلاف نظر گذشته اش نمی دهد که او برتر از آن است و نیز مانعی که او را از مرادش باز دارد، برای او وجود ندارد. بَدا حاصل نمی شود، جز برای کسی که این صفت ها را داشته باشد و خداوند عز و جل بسی والاتر از آن است که این صفات را داشته باشد». سپس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: «ای یهود! مرا در باره خدا خبردار کنید که آیا چنین نیست که بیمار می کند و سپس تن درست می سازد، و سالم می گرداند و سپس بیمار می نماید. آیا در این باره برای او بَدا حاصل می شود؟ آیا او زنده نمی کند و نمی میراند؟ [آیا شب را در پی روز و سپس روز را در پی شب نمی آورد؟ ]آیا درباره هر یک از اینها، برای او بَدا حاصل می شود؟». گفتند: نه. فرمود: «پس، همین گونه خداوند، پیامبرش محمّد را به نماز گزاردن به سوی کعبه، متعبّد (ملزم) نمود، پس از آن که او را به نماز گزاردن به سوی بیت المقدّس ملزم نموده بود، در حالی که درباره اوّلی برای او بَدا حاصل نشد». سپس فرمود: «آیا خداوند، زمستان را در پی تابستان و تابستان را در پی زمستان نمی آورد؟ آیا درباره هر یک از اینها برای او بَدا حاصل می شود؟». گفتند: نه. فرمود: «پس همین طور، در باره قبله نیز برای او بَدا حاصل نشد». سپس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آیا چنین نیست که شما را در زمستان ملزم نمود که با لباس های ضخیم، خودتان را از سرما و در تابستان از گرما نگه بدارید؟ آیا در تابستان برای او بَدا حاصل شد تا شما را به خلاف آنچه در زمستان فرمان داده بود، فرمان دهد؟». گفتند: نه. آن گاه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «پس همانند این، خداوند در زمانی، شما را به خاطر مصلحتی، به چیزی ملزم می کند و سپس در زمانی دیگر، شما را به خاطر مصلحتی دیگر به چیز دیگری ملزم می سازد. پس هر گاه در [این] دو حالت، او را فرمان بردید، سزاوار پاداشش هستید، و خدای متعال [این آیه را ]نازل فرمود: «و مشرق و مغرب، از آنِ خداست. پس به هر سو رو کنید، آن جا روی خداست» ، یعنی هر گاه طبق فرمان او [به سویی ]رو کنید، پس همان جا، رویی است که شما خداوند را از آن، قصد می کنید و آرزوی پاداشش را دارید».

.


ص: 236

. .


ص: 237

. .


ص: 238

التوحید عن الحسن بن محمّد النّوفلی :قَدِمَ سُلَیمانُ المَروَزِیُّ مُتَکَلِّمُ خُراسانَ عَلَی المَأمونِ ، فَأَکرَمَهُ ووَصَلَهُ ثُمَّ قالَ لَهُ : إنَّ ابنَ عَمّی عَلِیَّ بنَ موسی قَدِمَ عَلَیَّ مِنَ الحِجازِ وهُوَ یُحِبُّ الکَلامَ وأصحابُهُ ، فَلا عَلَیکَ أن تَصیرَ إلَینا یَومَ التَّروِیَهِ لِمُناظَرَتِهِ . فَقالَ سُلَیمانُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إنّی أکرَهُ أن أسأَلَ مِثلَهُ فی مَجلِسِکَ فی جَماعَهٍ مِن بَنی هاشِمٍ ، فَیَنتَقِصَ عِندَ القَومِ إذا کَلَّمَنی ، ولا یَجوزُ الاِستِقصاءُ عَلَیهِ . قالَ المَأمونُ : إنَّما وَجَّهتُ إلَیکَ لِمَعرِفَتی بِقُوَّتِکَ ، ولَیسَ مُرادی إلّا أن تَقطَعَهُ عَن حُجَّهٍ واحِدَهٍ فَقَط . فَقالَ سُلَیمانُ : حَسبُکَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، اجمَع بَینی وبَینَهُ وخَلِّنی وإیّاهُ وألزِم . فَوَجَّهَ المَأمونُ إلَی الرِّضا علیه السلام فَقالَ : إنَّهُ قَدِمَ عَلَینا رَجُلٌ مِن أهلِ مَروَ ، وهُوَ واحِدُ خُراسانَ مِن أصحابِ الکَلامِ ، فَإِن خَفَّ عَلَیکَ أن تَتَجَشَّمَ المَصیرَ إلَینا فَعَلتَ . فَنَهَضَ علیه السلام لِلوُضوءِ وقالَ لَنا : تَقَدَّمونی وعِمرانُ الصّابِئُ مَعَنا فَصِرنا إلَی البابِ ، فَأَخَذَ یاسِرٌ وخالِدٌ بِیَدی فَأَدخَلانی عَلَی المَأمونِ ، فَلَمّا سَلَّمتُ ، قالَ : أینَ أخی أبُو الحَسَنِ أبقاهُ اللّهُ ؟ قُلتُ : خَلَّفتُهُ یَلبَسُ ثِیابَهُ وأمَرَنا أن نَتَقَدَّمَ ، ثُمَّ قُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إنَّ عِمرانَ مَولاکَ مَعی وهُوَ بِالبابِ ، فَقالَ : مَن عِمرانُ ؟ قُلتُ : الصّابِئُ الَّذی أسلَمَ عَلی یَدَیکَ ، قالَ : فَلیَدخُل ، فَدَخَلَ فَرَحَّبَ بِهِ المَأمونُ ، ثُمَّ قالَ لَهُ : یا عِمرانُ ، لَم تَمُت حَتّی صِرتَ مِن بَنی هاشِمٍ ؟ قالَ : الحَمدُ للّهِِ الَّذی شَرَّفَنی بِکُم یا أمیرَ المُؤمِنینَ . فَقالَ لَهُ المَأمونُ : یا عِمرانُ ، هذا سُلَیمانُ المَروَزِیُّ مُتَکَلِّمُ خُراسانَ ، قالَ عِمرانُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إنَّهُ یَزعُمُ أنَّهُ واحِدُ خُراسانَ فِی النَّظَرِ ویُنکِرُ البَداءَ ! قالَ : فَلِمَ لا تُناظِرُهُ ؟ قالَ عِمرانُ : ذلِکَ إلَیهِ ، فَدَخَلَ الرِّضا علیه السلام فَقالَ : فی أیِّ شَیءٍ کُنتُم ؟ قالَ عِمرانُ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، هذا سُلَیمانُ المَروَزِیُّ ، فَقالَ سُلَیمانُ : أتَرضی بِأَبِی الحَسَنِ وبِقَولِهِ فیهِ ؟ قالَ عِمرانُ : قَد رَضیتُ بِقَولِ أبِی الحَسَنِ فِی البَداءِ ، عَلی أن یَأتِیَنی فیهِ بِحُجَّهٍ أحتَجُّ بِها عَلی نُظَرائی مِن أهلِ النَّظَرِ . قالَ المَأمونُ : یا أبَا الحَسَنِ ما تَقولُ فیما تَشاجَرا فیهِ ؟ قالَ : وما أنکَرتَ مِنَ البَداءِ یا سُلَیمانُ ، وَاللّهُ عز و جل یَقولُ : «أَوَ لَا یَذْکُرُ الْاءِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئا» (1) ویَقولُ عز و جل : «وَ هُوَ الَّذِی یَبْدَؤُاْ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ» (2) ویَقولُ : «بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ» (3) ویَقولُ عز و جل : «یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یَشَاءُ» (4) ویَقولُ : «وَ بَدَأَ خَلْقَ الْاءِنسَانِ مِن طِینٍ» (5) ویَقولُ عز و جل : «وَ ءَاخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ» (6) ویَقولُ عز و جل : «مَا یُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلَا یُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتَابٍ» (7) . قالَ سُلَیمانُ : هَل رَوَیتَ فیهِ شَیئا عَن آبائِکَ ؟ قالَ : نَعَم ، رَوَیتُ عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام أنَّهُ قالَ : إنّ للّهِِ عز و جل عِلمَینِ : عِلما مَخزونا مَکنونا لا یَعلَمُهُ إلّا هُوَ ، مِن ذلِکَ یَکونُ البَداءُ ، وعِلما عَلَّمَهُ مَلائِکَتَهُ ورُسُلَهُ ، فَالعُلَماءُ مِن أهلِ بَیتِ نَبِیِّهِ یَعلَمونَهُ . قالَ سُلَیمانُ : اُحِبُّ أن تَنزِعَهُ لی مِن کِتابِ اللّهِ عز و جل ، قالَ علیه السلام : قَولُ اللّهِ عز و جل لِنَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله : «فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنتَ بِمَلُومٍ» (8) أرادَ هَلاکَهُم ثُمَّ بَدا للّهِِ فَقالَ : «وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَی تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ» . (9) قالَ سُلَیمانُ : زِدنی جُعِلتُ فِداکَ ، قالَ الرِّضا علیه السلام : لَقَد أخبَرَنی أبی عَن آبائِهِ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : إنَّ اللّهَ عز و جل أوحی إلی نَبِیٍّ مِن أنبِیائِهِ أن أخبِر فُلانَ المَلِکَ أنّی مُتَوَفّیهِ إلی کَذا وکَذا ، فَأَتاهُ ذلِکَ النَّبِیُّ فَأَخبَرَهُ ، فَدَعَا اللّهُ المَلِکَ وهُوَ عَلی سَریرِهِ حَتّی سَقَطَ مِنَ السَّریرِ ، فَقالَ : یا رَبِّ ، أجِّلنی حَتّی یَشِبَّ طِفلی وأقضِیَ أمری ، فَأَوحَی اللّهُ عز و جل إلی ذلِکَ النَّبِیِّ أنِ ائتِ فُلانَ المَلِکَ فَأَعلِمهُ أنّی قَد أنسَیتُ فی أجَلِهِ ، وزِدتُ فی عُمُرِهِ خَمسَ عَشرَهَ سَنَهً ، فَقالَ ذلِکَ النَّبِیُّ : یا رَبِّ ، إنَّکَ لَتَعلَمُ أنّی لَم أکذِب قَطُّ ، فَأَوحَی اللّهُ عز و جل إلَیهِ : إنَّما أنتَ عَبدٌ مَأمورٌ فَأَبلِغهُ ذلِکَ ، وَاللّهُ لا یُسأَلُ عَمّا یَفعَلُ . ثُمَّ التَفَتَ إلی سُلَیمانَ فَقالَ : أحسَبُکَ ضاهَیتَ الیَهودَ فی هذَا البابِ ، قالَ : أعوذُ بِاللّهِ مِن ذلِکَ ، وما قالَتِ الیَهودُ ؟ قالَ : قالَت : «یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ» یَعنونَ أنَّ اللّهَ قَد فَرَغَ مِنَ الأَمرِ ، فَلَیسَ یُحدِثُ شَیئا ، فَقالَ اللّهُ عز و جل : «غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ» (10) ، ولَقَد سَمِعتُ قَوما سَأَلوا أبی موسَی بنَ جَعفَرٍ علیه السلام عَنِ البَداءِ فَقالَ : وما یُنکِرُ النّاسُ مِنَ البَداءِ وأن یَقِفَ اللّهُ قَوما یُرجیهِم لِأَمرِهِ ؟ قالَ سُلَیمانُ : ألا تُخبِرُنی عَن «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ» (11) ، فی أیِّ شَیءٍ اُنزِلَت ؟ قالَ الرِّضا علیه السلام : یا سُلَیمانُ ، لَیلَهُ القَدرِ یُقَدِّرُ اللّهُ عز و جل فیها ما یَکونُ مِنَ السَّنَهِ إلَی السَّنَهِ ، مِن حَیاهٍ أو مَوتٍ أو خَیرٍ أو شَرٍّ أو رِزقٍ ، فَما قَدَّرَهُ مِن تِلکَ اللَّیلَهِ فَهُوَ مِنَ المَحتومِ . قالَ سُلَیمانُ : الآنَ قَد فَهِمتُ جُعِلتُ فِداکَ ، فَزِدنی . قالَ علیه السلام : یا سُلَیمانُ ، إنَّ مِنَ الاُمورِ اُمورا مَوقوفَهً عِندَ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی ، یُقَدِّمُ مِنها ما یَشاءُ ، ویُؤَخِّرُ ما یَشاءُ . یا سُلَیمانُ ، إنَّ عَلِیّا علیه السلام کانَ یَقولُ : العِلمُ عِلمانِ : فَعِلمٌ عَلَّمَهُ اللّهُ مَلائِکَتَهُ ورُسُلَهُ ، فَما عَلَّمَهُ مَلائِکَتَهُ ورُسُلَهُ فَإِنَّهُ یَکونُ ولا یُکَذِّبُ نَفسَهُ ، ولا مَلائِکَتَهُ ، ولا رُسُلَهُ ، وعِلمٌ عِندَهُ مَخزونٌ لَم یُطلِع عَلَیهِ أحَدا مِن خَلقِهِ (12) ، یُقَدِّمُ مِنهُ ما یَشاءُ ، ویُؤَخِّرُ مِنهُ ما یَشاءُ ، ویَمحو ما یَشاءُ ، ویُثبِتُ ما یَشاءُ . قالَ سُلَیمانُ لِلمَأمونِ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، لا اُنکِرُ بَعدَ یَومی هذَا البَداءَ ، ولا اُکَذِّبُ بِهِ إن شاءَ اللّهُ . (13)

.

1- .مریم : 67 .
2- .الروم : 27 .
3- .البقره : 117 ، والأنعام : 101 .
4- .فاطر : 1 .
5- .السجده : 7 .
6- .التوبه : 106 .
7- .فاطر : 11 .
8- .الذاریات : 54 .
9- .الذاریات : 55 .
10- .المائده : 64 .
11- .القدر : 1 .
12- .فی بعض النسخ : «لم یطلع علیه أحد من خلقه» .
13- .التوحید : ص 441 ح 1 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 179 ح 1 ، الاحتجاج : ج 2 ص 365 ح 284 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 329 ح 2 .

ص: 239

التوحید به نقل از حسن بن محمّد نوفلی :سلیمان مَروَزی، متکلّم خراسان، نزد مأمون آمد. مأمون، او را گرامی داشت و به او صله داد و سپس به او گفت: همانا پسر عموی من علی بن موسی (امام رضا علیه السلام ) از حجاز نزد من آمده است و او کلام و متکلّمان را دوست دارد. بد نیست که روز ترویه برای مناظره با او، نزد ما بیایی. سلیمان گفت: ای امیر مؤمنان! من نمی پسندم که در مجلس تو در بین گروهی از بنی هاشم، از مانند او پرسشی کنم تا وقتی با من به مناظره پرداخت، نزد جمعیّت، تحقیر شود. سختگیری بر او روا نیست. مأمون گفت: من به خاطر شناختم از توانایی تو، به تو روی آورده ام و قصدم، جز این نیست که او را فقط با یک برهان قاطع، محکوم نمایی. سلیمان گفت: بسیار خوب ، ای امیر مؤمنان! من و او را در یک جا جمع کن و مرا با او بگذار و خود شاهد باش. مأمون به امام رضا علیه السلام پیغام فرستاد و گفت: مردی از اهل مرو نزد ما آمده است و او نفر اوّلِ متکلّمان خراسان است. اگر زحمتی نیست ، شما نیز تشریف بیاورید. امام علیه السلام برای وضو گرفتن برخاست و به ما فرمود: «شما جلوتر از من بروید». ما ، در حالی که عمران صابی نیز همراهمان بود، پشت در رسیدیم. یاسر و خالد، دستم را گرفتند و مرا به نزد مأمون بردند. وقتی سلام کردم، گفت: برادرم ابو الحسن (امام رضا علیه السلام ) که خداوند، نگهدارش باد کجاست؟ گفتم: گذاشتیم تا لباسش را بپوشد و به ما فرمود که پیش تر بیاییم. سپس گفتم: ای امیر مؤمنان! وابسته تو، عمران، همراه من آمده و پشت در است. گفت: عمران کیست؟ گفتم: همان صابی ای که به دست تو اسلام آورده است. گفت: داخل بیاید. وقتی [عمران] وارد شد، مأمون به او خوشامد گفت و سپس به او گفت: ای عمران! نمُردی تا این که جزو بنی هاشم شدی! عمران گفت: ای امیر مؤمنان! ستایش، خدایی را که مرا به سبب شما شرافت بخشید. مأمون بدو گفت: ای عمران! این سلیمان مَروَزی، متکلّم خراسان است. عمران گفت: ای امیر مؤمنان! او مدعی است که نفر اوّل خراسان در علم کلام است، و بَدا را انکار می کند. [مأمون] گفت: پس چرا با او مناظره نمی کنی؟ عمران گفت: این، به خواست اوست. در این هنگام، امام رضا علیه السلام وارد شد و فرمود: «در باره چه چیزی سخن می گویید؟». عمران گفت: ای فرزند پیامبر خدا! این، سلیمان مَروَزی است. سلیمان [به عمران] گفت: آیا سخن ابو الحسن را در باره بَدا می پذیری؟ عمران گفت: سخن ابو الحسن در باره بَدا را می پذیرم، به این شرط که برهانی در این باره برایم بیاورد که بتوانم با آن، در برابر متفکّران همانند خودم استدلال نمایم. مأمون گفت: ای ابو الحسن! در باره آنچه اینان مشاجره دارند، چه می گویی؟ فرمود: «ای سلیمان! از چه رو بَدا را انکار می کنی، در حالی که خداوند عز و جل می فرماید: «آیا انسان، آگاهی ندارد که ما او را پیش تر [از آن که باشد، ]آفریدیم و حال آن که چیزی نبوده است» و می فرماید: «و اوست آن کس که آفرینش را آغاز می کند و باز آن را تجدید می نماید» و می فرماید: «او پدید آورنده آسمان ها و زمین است» و می فرماید: «در آفرینش، هر چه بخواهد، می افزاید» و می فرماید: «و آفرینش انسان را از گِل، آغاز کرد» و می فرماید: «و عدّه ای دیگر، وابسته به فرمان خدایند: یا آنان را عذاب می کند و یا توبه آنها را می پذیرد» و می فرماید: «هیچ سال خورده ای، عمر دراز نمی یابد و از عمرش کاسته نمی شود، مگر آن که در کتابی [مندرج ]است» ». سلیمان گفت: آیا در این باره، روایتی از پدرانت داری؟ فرمود: «بله. از ابو عبد اللّه (امام صادق علیه السلام ) روایت است که فرمود: برای خداوند عز و جل دو گونه دانش است: دانشی اندوخته و پنهان که جز او کسی آن را نمی داند و بَدا در آن است، و دانشی که آن را به فرشتگان و فرستادگانش آموخته است و دانشمندانِ از اهل بیتِ پیامبرش آن را می دانند ». سلیمان گفت: دوست دارم این مطلب را برای من از کتاب خداوند عز و جل بیاوری. [امام رضا علیه السلام ] فرمود: «سخن خداوند عز و جل خطاب به پیامبرش صلی الله علیه و آله چنین است: «پس، از آنان روی بگردان، که تو در خورِ نکوهش نیستی» و خدا نابودی آنان را اراده کرد. سپس برای خدا بَدا حاصل شد و فرمود: «و یادآوری کن، که یادآوری، مؤمنان را سود می بخشد» ». سلیمان گفت: فدایت شوم ! بیشتر بفرمایید . [امام] رضا علیه السلام فرمود: «همانا پدرم از پدرانش به من خبر داد که پیامبر خدا فرمود: خداوند عز و جل به پیامبری از پیامبرانش وحی فرمود: به فلان پادشاه، خبر بده که: جان او را تا فلان وقت می گیرم. آن پیامبر، نزد او رفت و پادشاه در حالی که بر تخت خود بود، به درگاه خداوند ، چندان دعا کرد که از تخت افتاد. گفت: پروردگارا! به من مهلت ده تا کودکم بزرگ شود و کارهایم را انجام دهم . خداوند عز و جل به آن پیامبر وحی فرمود که: به نزد فلان پادشاه برو و به او اعلام کن که من اَجَل او را به تأخیر انداختم و پانزده سال بر عمرش افزودم. آن پیامبر گفت: پروردگارا! تو می دانی که من هرگز دروغ نگفته ام [و اگر این خبر را به پادشاه برسانم، نزد او دروغگو شمرده می شوم]. خداوند عز و جل به او وحی فرمود: تو تنها، بنده ای مأمور هستی. پس، آن را به او اعلام کن و خداوند، از آنچه می کند، پرسیده نمی شود». سپس امام رضا علیه السلام به سلیمان رو کرد و فرمود: «خیال می کنم تو در این باره ، شبیه یهود هستی». گفت: از آن به خدا پناه می برم! مگر یهود چه گفته اند؟ فرمود: «گفته اند: «دست خدا، بسته است» و منظورشان این بوده که خداوند از کار [خلقت] فراغت یافته است و چیز جدیدی ایجاد نمی کند. پس خداوند عز و جلفرمود: «دستان خودشان بسته باد و به خاطر آنچه گفتند، از رحمت خدا به دور باشند» . و همانا شنیدم قومی از پدرم موسی بن جعفر علیهماالسلام درباره بَدا پرسیدند. فرمود: مردم، چه خبری از بَدا را انکار می کنند؟ این که خداوند، قومی را نگه می دارد که آنان را به امر [و تصمیم] خویش موکول نموده است؟ ». سلیمان گفت: آیا به من خبر می دهی که آیه «ما آن را در شب قدر، نازل کردیم» ، در باره چه چیزْ نازل گشته است؟ [امام] رضا علیه السلام فرمود: «ای سلیمان! در شب قدر، خداوند عز و جل آنچه را از این سال تا سال دیگر رخ می دهد (اعم از: زندگی و مرگ، خیر و شر، یا روزی)، مقدّر می نماید. پس آنچه در این شبْ مقدّر می کند، جزو قضای حتمی است». سلیمان گفت: فدایت شوم! اکنون فهمیدم . باز هم بفرمایید . [امام رضا علیه السلام ] فرمود: «ای سلیمان! برخی از کارها، کارهایی هستند که نزد خدای تبارک و تعالی نگه داشته شده اند . هر کدام را بخواهد، پیش می اندازد و هر کدام را بخواهد، پس می اندازد. ای سلیمان! علی علیه السلام پیوسته می فرمود: دانش، دو گونه است: دانشی که خداوند، آن را به فرشتگان و فرستادگانش آموخته است، آنچه او به فرشتگان و فرستادگانش آموخته، قطعا واقع خواهد شد و او خودش و فرشتگان و فرستادگانش را درغگو نمی نماید؛ و دانشی که نزد او پنهان است، که آفریده ای را از آن آگاه نساخته است و هر کدام را بخواهد، پیش می اندازد و هر کدام را بخواهد، پس می اندازد و آنچه را بخواهد، محو می کند و آنچه را بخواهد ، باقی می دارد». سلیمان به مأمون گفت: ای امیر مؤمنان! از امروز، دیگر بَدا را انکار نخواهم کرد و اگر خدا بخواهد ، آن را تکذیب نمی کنم.

.


ص: 240

. .


ص: 241

. .


ص: 242

. .


ص: 243

. .


ص: 244

. .


ص: 245

. .


ص: 246

. .


ص: 247



34 . نیکی

اشاره

34 . نیکیدرآمدفصل یکم : شناخت نیکیفصل دوم : ارزش نیکیفصل سوم : تشویق به نیکی کردنفصل چهارم : سزاوارترین مردم به نیکیفصل پنجم : خاستگاه های نیکی کردنفصل ششم : برکت های نیکیفصل هفتم : ویژگی های نیکوکاران

.


ص: 248



درآمد

بِرّ ، در لغت

درآمدبِرّ ، در لغتواژه «بِرّ» ، در اصل ، مصدر و اسم مصدر (1) از ریشه «برر» به معنای خیر و نیکی است ، چنان که ابن منظور ، از یکی از واژه شناسان روایت کرده که می گوید : اِختَلَفَ العُلَماءُ فی تَفسیرِ «البِرِّ» ، فَقالَ بَعضُهُم : البِرُّ : الصَّلاحُ ؛ وَ قالَ بَعضُهُم : البِرُّ : الخَیرُ . قالَ : وَ لا أعلَمُ تَفسیرا أجمَعَ مِنهُ ، لِأَنَّهُ یُحیطُ بِجَمیعِ ما قالوا . (2) علما در تفسیر بِرّ ، اختلاف نظر دارند . برخی گفته اند که بِرّ ، به معنای صلاح است و دیگری ، آن را خیر معنا کرده و گفته که : من ، تفسیری جامع تر از خیر برای آن نمی شناسم ؛ چرا که شامل همه آنچه که گفته اند ، می شود . همچنین زمخشری می گوید : البِرُّ : اِسمٌ لِلخَیرِ وَ لِکُلِّ فِعلٍ مَرضِیٍّ . (3) بِرّ ، نامی است برای خیر و هر کار پسندیده . به عقیده برخی از لغت شناسان ، هر چند جامع ترین معنای «برّ» ، «خیر» است ،

.

1- .. ترتیب کتاب العین : ص 76 .
2- .. لسان العرب : ج 4 ص 52 .
3- .. الکشّاف : ج 1 ص 109 .

ص: 249

لیکن این دو واژه ، مترادف نیستند ؛ زیرا «برّ» ، خیری است که با قصد و توجّه همراه باشد ، ولی در خیر ، «قصد» شرط نیست ؛ بلکه گاهی با «سهو» همراه است . (1) از این رو ، خیر معنایی عام دارد . امّا کلمه «بَرّ» ، بر وزن «فَعْل» ، صفت مشبّهه و اصل آن به معنای «اتّساع» و گستردگی است . از این رو ، برخی از واژه شناسان ، «بَرّ (فضای باز بیابان)» و «بِرّ» را از یک ریشه دانسته اند . مرحوم طَبرِسی ، در این باره می گوید : البِرُّ : العَطفُ وَ الإِحسانُ ، مَصدَرٌ ... وَ أصلُهُ مِنَ الاِتِّساعِ ، وَ مِنهُ البَرُّ خِلافُ البَحرِ . (2) برّ ، [به معنای] شفقت و احسان کردن ، مصدر است ... و اصل آن ، از گستردگی [و وسعت] است و از همین ریشه است بَرّ ، در برابر بحر . راغب اصفهانی نیز می گوید : البَرُّ خِلافُ البَحرِ ، وَ تُصُوِّرَ مِنهُ التَّوَسُّعُ فَاشتُقَّ مِنهُ البِرُّ ، أیِ التَّوَسُّعُ فی فِعلِ الخَیرِ ، ویُنسَبُ ذلِکَ إلَی اللّهِ تَعالی تارَهً نَحوُ : «إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ» (3) ، وَ إلَی العَبدِ تارَهً ، فَیُقالُ : بَرَّ العَبدُ رَبَّهُ ، أی : تَوَسَّعَ فی طاعَتِهِ ، فَمِنَ اللّهِ تَعالی الثَّوابُ ، وَ مِنَ العَبدِ الطّاعَهُ . (4) بَرّ ، در برابر بحر (دریا) است . به خاطر گستردگی ای که از آن تصوّر می رود ، بِرّ از آن مشتق شده است ؛ یعنی وسعت در کار خیر . این ، گاهی به خدا نسبت داده می شود ، مثل «إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ ؛ او نیکوی رحم آور است» . گاهی هم به بنده ، گفته می شود . «بَرَّ العَبدُ رَبَّهُ» ؛ یعنی : خدا را فراوان اطاعت کرد . پس ، از خدا ثواب ، و از بنده ، طاعت است .

.

1- .. معجم الفروق اللّغویه : ص 95 .
2- .. مجمع البیان : ج 1 ص 473 .
3- .طور : آیه 28 .
4- .. مفردات ألفاظ القرآن : ص 114 .

ص: 250
6 .